کپشن های مربوط به «هان

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی «هان

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

آبانی‌ها چشم‌انداز زیبای زندگی هستن...اونقدر که با حضورشون در هر جایی، تکه‌ای از بهشت رو روی زمین زنده می‌کنن. آدمهای با احساسی که در اوج غرور هم، از عشق زندگی‌شون دست نمی‌کشن و همیشه صورت ماهشون سبز به لبخنده...! هیچ غمی رو توی دل هیچ کسی نمی‌کارن و در سخت‌ترین شرایط هم، خوشه‌های غصه رو از قلب آدمها می‌چینن. زیباترین عاشقانه‌های دنیاشون فقط برای یه نفر سر باز می‌کنه...مثل شعر قشنگی که شاعر گفته:«مثل یک معجزه‌ای، علت ایمان منی...همه «هان» و «بله» هستند و شما جان منی»
روح و جان‌های پاییز، تولدتون مبارک

نازیلا زارع

پرسیدم: «چند تا مرا دوست نداری؟» روی یک تکه از نیمرو، نمک پاشید. گفت: «چه سوال سختی.» گفتم: «به هر حال سوال مهمیه برام.» نشسته بودیم توی فضای باز کافه سینما. داشتیم صبحانه می خوردیم. کمی فکر کرد و گفت: «هیچی.» بلند بلند خندید. گفتم: «واقعا؟» آب پرتقالم را تا ته سر کشیدم. «واقعن هیچی دوستم نداری؟» گفت: «نه نه. صبر کن. منظورم اینه که تو جوابِ چند تا مرا دوست نداری، هیچی. یعنی خیلی دوستت دارم.» گفتم:«نه. اینطور نمیشه، تو گفتی هیچی.»

تکه ای از ژامبونِ‌ لوله شده را برید. گفت: «نه. اون اشتباه شد. هزار تا.» شروع کردم به کولی بازی. موهام را کشیدم. گفتم: «یعنی هزار تا منو دوست نداری؟» دختر و پسری که میز کناری نشسته بودند، با تعجب نگاهمان می کردند. گفتم: «این واقعن درست نیست. من این حجم از غصه رو نمی تونم تحمل کنم که تو منو هزار تا دوست نداشته باشی.» داشت با نوک چنگال، لوبیا قرمزهای توی ظرف را بازی می داد. گفت: «نمی دونم واقعن. خیلی سوال سختیه» لپ هاش گل انداخته بود. گفت: «شاید این سوال از اول هم غلطه. نباید بهش جواب می دادم.» گفتم: «باشه بذار یه جور دیگه بپرسم. اینطوری شاید راحت تر باشه برات. چند تا دوستم داری؟»

لبخند زد. چشم هام را گرد کردم و گفتم: «هان؟» بقیه دختر و پسرها و زن ها و مردها هم داشتند ما را تماشا می کردند. نانِ تُستِ کَره ای را گاز زدم و بقیه اش را گذاشتم گوشه بشقاب. داشت نگاهم می کرد. با آن چشم های سیاه درشت و گونه سرخ و لب های اناری. گفت: «هیچی.» پرسیدم: «هیچی؟» شانه اش را انداخت بالا. گفت: «هیچی دوستت ندارم.» لب و لوچه ام را آویزان کردم. گفت: «میمیرم برات و این ته همه دوست داشتن هامه.» داد کشیدم «هورا.» دست هایم را گره کردم و آوردم بالا. پیش خدمت ها داشتند با هم پچ می زدند. یکی شان آمد جلو و گفت: «قربان. اینطوری مردمو می ترسونید.» پرسیدم: «چطوری؟» آهسته تر گفت: «اینکه دارید با خودتون بلند بلند حرف می زنید.» به صندلی روبرویی اشاره کرد. خالی بود. بشقابِ صبحانه گرم، دست نخورده، سرد شده بود و نان ها خشک. خواستم بپرسم دختری که اینجا روبروی من نشسته بود، کجا رفت که همه چیز یادم افتاد. هشت سال گذشته بود.

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

آبانیها, چشمانداز, زیبای, زندگی, هستن, اونقدر, حضورشون, جایی, تکهای, بهشت, زمین, زنده, میکنن, آدمهای, احساسی, غرور, زندگیشون, نمیکشن, همیشه, صورت, ماهشون, لبخنده, نمیکارن, سختترین, شرایط, خوشههای, میچینن, زیباترین, دنیاشون, برای, میکنه, قشنگی, شاعر, گفته, معجزهای, ایمان, هستند, جانهای, پاییز, تولدتون, مبارک, نازیلا, زارع, پرسیدم, دوست, نداری, نیمرو, پاشید, سوال, سختی, گفتم, مهمیه, برام, نشسته, بودیم, فضای, کافه, سینما, داشتیم, صبحانه, خوردیم, هیچی, بلند, خندید, واقعا, پرتقالم, کشیدم, واقعن, دوستم, منظورم, اینه, جوابِ, یعنی, خیلی, دوستت, دارم, اینطور, نمیشه, گفتی, ژامبونِ, لوله, برید, اشتباه, هزار, شروع, کردم, کولی, بازی, موهام, دختر, پسری, کناری, بودند, تعجب, نگاهمان, کردند, درست, نیست, تونم, تحمل, نداشته, باشی, چنگال, لوبیا, قرمزهای, دونم, سختیه, انداخته, شاید, غلطه, نباید, دادم, باشه, بذار, دیگه, بپرسم, اینطوری, راحت, برات, بقیه, پسرها, مردها, داشتند, تماشا, نانِ, تُستِ, کَره, گذاشتم, گوشه, بشقاب, سیاه, درشت, گونه, اناری, شانه, بالا, ندارم, لوچه, آویزان, میمیرم, هامه, هورا, هایم, آوردم, خدمت, زدند, قربان, مردمو, ترسونید, چطوری, آهسته, اینکه, دارید, خودتون, زنید, صندلی, روبرویی, اشاره, خالی, بشقابِ, نخورده, خواستم, دختری, اینجا, یادم, افتاد, گذشته,