مامان بزرگم همیشه میگفت:
دلخوریهای ریز ریز بیمهریهای بزرگ میاره.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی امانِ
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
از اولش میخواست از آنِ خودش باشد
باران شدم، او رفت، بارانِ خودش باشد
شاعر ترین نقاش دنیا بود، شکی نیست
باید خودش هم کارِ دستانِ خودش باشد
گفتم زلیخا باش، عاشق باش او میگفت:
بگذار هرکس فکرِ دامانِ خودش باشد
عاشق نبود او! پاکدامن بود! مریم بود
گفتم: برو تا فکر ایمانِ خودش باشد
از دور می آید، غریبی با شکوه اینجا
ای کاش این زیبای بیگانه، خودش باشد
#کیوان_کشمشان
✿ کپشن خاص ✿
و تاریخ از ما خواهد نوشت.
که تاریکی سرتاسرِ وجودشان را گرفته بود،
که مرگ سایه به سایه همراهیشان میکرد،
که درد بیپناهی امانِشان را بریده بود،
که حس غریبه بودن در وطنشان استخوانهایشان را نرم کرده بود،
و تنهایی دمار از روزگارشان در آورده بود،
که شبها را گرسنه میخوابیدند،
که هیچ نداشتند و همچنان لبخند میزدند.
#عادل_رستمکلایی
دست به دامانِ ماه میشوم
تا شب
پای تو را به خوابهایم باز کند
میخواهم خیالت را
یک دلِ سیر در آغوش بگیرم ...
#فرانک_نصیری
اینکه بنشینی خـاطرهها را ورق بزنی
چیز خوبیست
اما گریههای بیامانِ بعدش را
نمیدانـم ...
. .
از اولش میخواست از آنِ خودش باشد
باران شدم، او رفت، بارانِ خودش باشد
شاعر ترین نقاش دنیا بود، شکی نیست
باید خودش هم کارِ دستانِ خودش باشد
گفتم زلیخا باش، عاشق باش او میگفت:
بگذار هرکس فکرِ دامانِ خودش باشد
عاشق نبود او! پاکدامن بود! مریم بود
گفتم: برو تا فکر ایمانِ خودش باشد
از دور می آید، غریبی با شکوه اینجا
ای کاش این زیبای بیگانه، خودش باشد
#کیوان_کشمشان
حق دارد دلگیر باشد
جمعه ای که به جایِ دامانِ طبیعت ؛
کنجِ خانه ای چند متری سپری شد ...
جمعه دلگیر نیست ،ما گوشه گیریم ...
. .
هرچه مغرورترباشی،
تشنهترندبرای باتوبودن!
و هرچه دستنیافتنیباشی،
بیشتربهدنبالتمیآیند.
امانازروزیکه غرورینداشتهباشی،
وبیریامحبتکنی!
آنوقتتورانمیبینندوساده از کنارتردمیشوند..
❣
برهنه به بستر بیکسی مُردن، تو از یادم نمیروی
خاموش به رساترین شیونِ آدمی، تو از یادم نمیروی
گریبانی برای دریدنِ این بغضِ بیقرار، تو از یادم نمیروی
سفری ساده از تمامِ دوستتْ دارمِ تنهایی،
تو از یادم نمیروی
سوزَنریز بیامانِ باران، بر پیچک و ارغوان،
تو از یادم نمیروی
تو ... تو با من چه کردهای که از یادم نمیروی؟!
یک عده را باید نگهداشت تا ببینی قسمتت هستند یا نه!
نباید رهاشان کرد به امانِ خدا
گاهی قسمت، دست گذاشته زیرِ چانه اش
که ببیند آدم چه میکند، تا کجا پیش میرود .
سر به سرِ آدم میگذارد، دور میکند.
قایم میکند پشتش و میگوید : باد برد
تا ببیند چقدر دنبالش میروی. چقدر پی اش را میگیری
که داشته باشی اش، که نگذاری بی هوا برود ...
هر چیزی را نباید رها کرد به امیدِ قسمت!
خودِ قسمت هم گاهی امیدش به آدم هاست و زیرِ لب میگوید : چه بر سرِ بودنِ هم میآورید .