✿ کپشن خاص ✿
هیچ کسﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﮑﺮﺩه ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪﺍﯼ،
ﺩﺭ ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﯼ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ.
هیچ کس ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﻢ..
ﺩﺭﺑﺎﺭه ی ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ.
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ، ﻣﻬﻨﺪﺱ یا ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ، ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ، ﺭﻓﺘﮕﺮ، ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﻫﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ.
ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ، ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ، ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ گل ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ، ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ.
ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ،
ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ،
ﺍﻧﺪﺍﻡِ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ،
و ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.
ﺗﻨﻬﺎ ﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ..
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بدن
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
...
هیچکس ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪﺍﯼ،
ﺩﺭ ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﯼ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ.
هیچڪس ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﻢ..
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ی ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ.
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ، ﻣﻬﻨﺪﺱ یا ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ، ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ، ﺭﻓﺘﮕﺮ، ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﻫﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ.
ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ، ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ، ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ گِل ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ، ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏِ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ.
ﺻﻮﺭﺕِ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ،
ﭘﻮﺳﺖِ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ،
ﺍﻧﺪﺍﻡِ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ،
و ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.
ﺗﻨﻬﺎ ﻗﻠﺐِ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ....️
ﭼﺮﺍ "ﺷﯿﺮ" ﺭﺍ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺟﻨﮕﻞ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ؟!
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ :
ﻧﻪ ﺑﺪﻥ ﻭﺭﺯﯾﺪﻩ ی ﮔﻮﺭﯾﻞ،
ﻧﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺑﺎﺯﻭی ﺧﺮﺱ،
ﻧﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﭘﻠﻨﮓ،
ﻧﻪ ﺧﯿﺰ ﺁﻫﻮ،
ﻧﻪ ﺩﺭﻧﺪﮔﯽ ﮔﺮﮒ،
ﻧﻪ ﺷﮑﻤﺒﺎﺭﮔﯽ ﮐﻔﺘﺎﺭ،
ﻧﻪ ﺣﯿﻠﻪ ﮔﺮﯼ ﺭﻭﺑﺎﻩ
ﻭ ﻧﻪ........
را ندارد.
ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺳﺒﺐ ﺍﯾﻦ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺑﺮﺍﯼ "ﺷﯿﺮ" ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ؟!
"ﺷﯿﺮ" ﺭﺍ ﺑﺪﻟﯿﻞ ﺧﺼﺎﯾﺺ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ "ﺳﻄﺎﻥ ﺟﻨﮕﻞ" ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ، ﺯﯾﺮﺍ :
ﺷﯿﺮ ﺗﺎ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺷﮑﺎﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ
(ﺩﺭﻧﺪﻩ ﺧﻮ ﻧﯿﺴﺖ)
ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﺷﮑﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻧﯿﺎﺯﺵ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻧﯿﺎﺯﺵ
(ﻃﻤﺎﻉ ﻧﯿﺴﺖ)
ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻗﻮﯾﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﯿﺪ ﺍﻧﺘﺤﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ
(ﺿﻌﯿﻒ ﮐﺶ ﻧﯿﺴﺖ)
ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻣﺎﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﺭ ﺭﺍ انتخاﺏ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ
(ﺭﺣﻢ و شفقت ﺩﺍﺭﺩ)
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﮑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺗﻐﺬﯾﻪ ﮐﻨﻨﺪ
(ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺷﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﺩ)
ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﻓﻦ ﻭ ﯾﺎ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﺳﺎﯾﺮ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭد
(ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻈﺮ ﻭ ﺳﻔﺮﻩ ﮔﺬﺍﺭ ﺍﺳﺖ)
ﻭ در ﺁﺧﺮ ﺑﻮﻗﺖ ﮐﻬﻮلت ﻭ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﺍﺯ ﮔﻠﻪ ﺟﺪﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ ....
اینجاست که می گویند :همیشه "ﺷﯿﺮمرد" ﺑﺎﺷﯿﺪ!
ﺩﺭﺧﺘﻬﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ؛
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻋﺼﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ
ﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ؛
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﺒﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ
ﺑﺮ ﻧﺴﻞ ﺧﻮﯾﺶ ؛
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﭼﻮﺏ ڪﺒﺮﯾﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻥ ﺗﺒﺎﺭ ﺧﻮﺩ
ﻭ .......
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻌﻠﯿﻢ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎ .
ﺷﻤﺎ ﺍﮔﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﻮﺩﯾﺪ
ﺍﺯ ڪﺪﺍﻡ ﺟﻨﺲ ﺑﻮﺩﯾﺪ؟؟
ﻫﯿﭻ ڪﺲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧڪﺮﺩﻩ
ڪﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﯼ
ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ
ﻫﯿﭽڪﺲ ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ
ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧڪﻨﯿﻢ ....
ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧڪﻨﯿﻢ ...
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ڪﻪ ﺑﻪ ﯾڪ ﻣﺪﯾﺮ ، ﻣﻬﻨﺪﺱ ، ﺩڪﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ
ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﯾﮏ ڪﺎﺭﮔﺮ ، ﺭﻓﺘﮕﺮ ، ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﻫﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ .
ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽڪﺲ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ،
ﺧﺎڪﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ،
ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ،
ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎڪﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ
ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ.
ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ ،
ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭڪ ،
ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ ،
ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪ،
ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ .
ﺗﻨﻬﺎﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ،
ڪﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ .
"دقت شود "
آنچه در میدان عبادت روی آن حساب می کنند ، و عبودیتِ آن را عبودیت به شمار می آورند ، دل است .
عبادت دل ، اصلِ عبادت ، و اصلِ عبادت ، عبادت ِ دل است ، و عبادتهای دیگر ، یعنی عبادتهای اعضاء و جوارح ، و مشاعر و قوای روحی ، وقتی عبادت به حساب می آید که از « عبادتِ دل » نشأت بگیرد ، و متفرّع بر آن و به تعبیری جلوه ها و ظهورات آن باشد .
خالق دل که نظر بر دل دارد ،
و می داند چگونه دل را تطهیر، و چگونه آن را متأدّب به آدابِ لازم بکند ، تکالیف و وظایفی قرار داده است که با التزام انسان به آنها ، دل آن چنان که باید ، پاک گشته و آدابِ لازم را کسب می کند ، و صلاحیّت آن را می یابد که به جوار حضرت معبود راه یافته و شاهد وجه کریم او باشد ،
و مبتهج به لذت شهود ...
تکالیفی که نفس و بدن را به سختیها می اندازد ، و به طورکلی ریاضتها و سختیهایی که در تکالیف عبودی در مراتب مختلف وجود دارد ، همه برای تطهیر دل و تأدیب آن است ....
"عارف ِ واصل حضرت آیت الله شجاعی زنجانی (ره)"
یکی از حساسترین چیزها برای هرکس چهره و بدنشه،
اینقدر راحت و بیملاحظه ایراد از شکل و بدن کسی نگیرید،
شما یه جمله میگی یادت میره ولی طرف مثل کارد میخوره تو قلبش.
بماند که اصلا به من و شما مربوط نیست.
بماند که دلش بشکنه ممکنه تاوان بدید
لطفا با آدما مهربون باشیم...
سلطان محمود از طلحک پرسید :
فکر میکنی جنگ و نزاع چگونه بین
مردم آغاز می شود ..؟
طلحک گفت: ای پدر سوخته
سلطان گفت : به من توهین میکنی نادان ..؟ بی درنگ سر از بدنت
جدا خواهم کرد ..
طلحک خندید و گفت :
جنگ اینگونه آغاز میشود
کسی غلطی میکند و کسی به غلط جواب میدهد ...
"عبید زاکانی"
آیا واقعا اعتقاد دارید که پیش از بدنیا آمدن شما خدا دنیا را اداره می کرد؟
آیا واقعا اعتقاد دارید که خدا پس از آنکه شما دنیا را ترک کنید همچنان دنیا را اداره می کند؟
پس چطور است به خدا اجازه نمی دهید وقتی شما در این دنیا هستید او آنرا ادره کند.
همانطور که شبها که خواب هستید دنیا را به او می سپارید
الان هم که بیدارید بگذارید او دنیا را اداره کند.
شما توکل کنید !
لطفا با دقت بخوانید
سقراط: آیا نه این است که پارهای چیزها از متعلقات دست است؟ مثلاً انگشتری آیا به عضو دیگری جز انگشت تعلق دارد؟
الکبیادس: نه.
سقراط: آیا کفش نه این است که به پا تعلق دارد؟
الکبیادس: آری.
سقراط: و لباس و پوشش به اعضای دیگر بدن تعلق دارد.
الکبیادس: درست است.
سقراط: حال ببینیم هر گاه کسی در کار کفش اهتمام کند آیا دربارۀ پا اهتمام کرده است؟
الکبیادس: باز مقصودت را درست نفهمیدم.
سقراط: آیا نه این است که هر گاه کسی نسبت به چیزی به قسم مخصوصی رفتار کند و عملیات خاصی در آن بنماید میگویند دربارۀ آن اهتمام کرده است؟
الکبیادس: البته.
سقراط: آیا نه این است که در صورتی میتوان گفت کسی دربارۀ چیزی بخوبی اهتمام کرده است که رفتار او سبب بهبودی آن چیز بوده باشد؟
سقراط: هر گاه بخواهیم دربارۀ پای خود اهتمام نماییم آیا به عمل کفشدوز متوسل میشویم یا به کاری که پا را بهبودی دهد؟
الکبیادس: البته به کاری که پا را بهبودی دهد.
سقراط: آیا آن کار همان فنی نیست که اعضای دیگر بدن را نیز بهبودی میدهد؟
الکبیادس: گمانم این است.
سقراط: آیا آن فن ورزش نیست؟
الکبیادس: همین است.
سقراط: پس به فن ورزش دربارۀ پا اهتمام میکنیم به فن کفشدوز درباره متعلق پا.
الکبیادس: چنین است.
سقراط: و نیز به ورزش اهتمام دربارۀ دست میکنیم و به فن زرگری که انگشتری میسازد دربارۀ متعلق دست.
الکبیادس: آری.
سقراط: به عبارت دیگر به ورزش اهتمام در کار تن میکنیم و به بافندگی و فنون دیگر اهتمام در کار متعلق تن؟
الکبیادس: درست است.
سقراط: پس فنی که به آن اهتمام دربارۀ چیزی میکنیم غیر از فنی است که به آن اهتمام در متعلق آن چیز مینماییم.
الکبیادس: بدیهی است.
سقراط: نتیجه اینکه هر گاه تو دربارۀ چیزی که متعلق توست اهتمام کنی دربارۀ خود اهتمام ننمودهای.
الکبیادس: راست است.
سقراط: زیرا دانستیم که اهتمام دربارۀ خود و اهتمام دربارۀ متعلق خود به یک فن نمیشود.
الکبیادس: آری دانستیم.
سقراط: اکنون ببینیم چه فنی است که به واسطۀ آن دربارۀ خود میتوانیم اهتمام کنیم؟
الکبیادس: نمیدانم.
سقراط: در هر صورت در یک مسئله موافقت داریم و آن این است که به واسطه فنی که متعلقات ما را بهبودی میدهد نمیتوانیم خود را بهبودی دهیم.
الکبیادس: حق با توست.
سقراط: از طرف دیگر آیا میشود بدانیم چه فنی کفش را بهبودی میدهد هر گاه ندانیم کفش چیست؟
الکبیادس: نمیشود.
سقراط: همچنین آیا میتوانیم بدانیم اهتمام در امر انگشتری به چه فن میشود هر گاه ندانیم انگشتری چیست؟
الکبیادس: نمیتوانیم.
سقراط: پس آیا میتوانیم بدانیم اهتمام در کار خود یعنی فنی که به واسطه آن خود را میتوانیم بهبودی دهیم چیست، اگر ندانیم خود چه هستیم یعنی خود را نشناسیم؟
منبع: رسالۀ الکبیادس (حقیقت انسان یا خودشناسی) / اثر افلاطون، ترجمه فروغی
پینوشت : این گفتگو را با اوضاع اجتماعی امروز مقایسهای کنید و ببینید که مردمان تا چه اندازه به کفش و لباس و عطر و آرایش مو و چهره و تن خود اهتمام میورزند و توجه میکنند و تا چه مقدار درباره خودِ خویش ؟ آیا به راستی خود را گرفتار متعلقات بدن نکردهایم؟
کسی بهلول را گفت:
تا چند می خواهی در جنون باشی ؟،
لحظه ای بخود آی و راه عقل در پیش
گیر.
بهلول گفت: این روز ها بدنبال عقل رفتن
خیلی:" جنون" می خواهد...!!!!! "