کپشن های مربوط به جزیره

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی جزیره

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

اگر توی یه جزیره دور افتاده گیر کردید و هیچ تقویمی نداشتید...








هر روزی که ساعت هشت صبح از خواب پریدید و هرکاری کردید دیگه خوابتون نبرد بدونید اون روز تعطیله

حکمت خدا:?تنها نجات یافته کشتی غرق شده ،به ساحل جزیره ای دور افتاده افتاده بود.اوهر روز به امید کشتی نجات ،در ساحل به تماشا می نشست . سرانجام خسته ونا امید ،از تخته پاره ها کلبه ای ساخت تا خود را از خطرات مصون بدارد ودر آن بیا ساید.اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود ،ازدور دید که کلبه اش در حال سوختن است ودودی از آن به آسمان می رود .بد ترین اتفاق ممکن افتاده وهمه چیز از دست رفته بود.از شدت خشم واندوه درجا خشک اش زد .خدایا !چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی ؟صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید.کشتی آمده بود تا نجاتش دهد .مرد خسته وحیران بود .نجات دهندگان می گفتند:خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم!


ــــــــــــــــــــــــــ

دقت کردین تو همه فیلما هر جا جزیره نشون بده حتما نارگیل داره
:-D

1 جهان

9 سیاره

8 قاره

194 کشور

809 جزیره

7 دریا

7 میلیارد ادم و...

من تنهام!!!:(((((

اگر توی یه جزیره دور افتاده گیر کردید و هیچ تقویمی نداشتید...



هر روزی که ساعت هشت صبح از خواب پریدید و هرکاری کردید دیگه خوابتون نبرد بدونید اون روز تعطیله :-|

حبس شده ام در جزیره ای درون خودم
خودخواه شده ام یا اسیر؟؟

دل سوختن عزرائیل
روزی رسول خدا (ص) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد. پیامبر(ص) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟
عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:

1- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.
۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.


در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (ص) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت،

تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم.

کشتی مردی در یک طوفان عظیم غرق شد اما این مرد به طرز معجزه آسایی نجات یافت و توانست خود را به جزیره ای برساند.
این مرد با هزاران زحمت برای خود یک کلبه ساخت ...
روزی برای تهیه آب به جنگل رفته بود وقتی به کلبه برگشت در کمال ناباوری دید که کلبه در حال سوختن است.
به بخت بد خود لعنت فرستاد و بعد شروع به گله کردن از خدا کرد که : خدایا تو مرا در این جزیره زندانی کرده ای و حالا که من با این بدبختی توانسته ام این کلبه را برای خودم درست کنم باید اینگونه بسوزد!!!
مرد با همین افکار به خواب عمیقی فرو رفت ....
صبح روز بعد با صدای بوق یک کشتی از خواب پرید. او نجات یافته بود!
در حینی که روی کشتی بود از ناخدا پرسید چگونه فهمیدید که من در این جزیره هستم؟
ناخدا پاسخ داد :
.
.
.
.
.
.
مدرسان شریف
.
.
.
.
.
.
نه بابا شوخی کردم!
ناخدا پاسخ داد با دودی که دیروز از اینجا علامت میدادی!!!
_____
فقط خواستم یاداوری کنم نباید در مورد حکمت خدا قضاوت کنیم

چشم های من

این جزیره ها که در تصرف غم است

این جزیره ها که از چهارسو محاصره است

در هوای گریه های نم نم است

گرچه گریه های گاه گاه من

آب می دهد درخت درد را

برق آه بی گناه من

ذوب می کند

سد صخره های سخت درد را

فکر می کنم

عاقبت هجوم ناگهان عشق

فتح می کند

پایتخت درد را


قیصر امین پور

برای دل خودم می‌نویسم… برای دلتنگی‌هایم برای دغدغه‌های خودم برای شانه ای که تکیه گاهم نیست! برای دلی که دلتنگم نیست… برای دستی که نوازشگر زخم‌هایم نیست… برای خودم می‌نویسم! بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست!

• . •

نشستم، خسته شدم؛ دیگر قایق نمیسازم… پشت دریاها هر خبری که میخواهد باشد باشد؛ وقتی از تو خبری نیست قایق میخواهم چکار؟ مرا همین جزیره کوچک تنهایی هایم بس است!

• .

وقتى حالت خوب نیست و دارى قدم میزنى ، رسیدن انصاف نیست

:: ::

دلم خوش نیست غمگینم… کسی شاید نمیفهمد کسی شاید نمیداند… کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی: عجب احساس زیبایی…! تو هم شاید نمیدانی…!

....

....

می آیم دردهایم راروی این صفحه مجازی مینویسم...ولی هیچوقت هیچ کس نفهمیدمن این هارا واقعی "درد"میکشم!!حال من ینى....یک قدم ازافسردگی آنطرف تر.....!

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

جزیره, افتاده, کردید, تقویمی, نداشتید, روزی, ساعت, خواب, پریدید, هرکاری, دیگه, خوابتون, نبرد, بدونید, تعطیله, حکمت, تنها, نجات, یافته, کشتی, ساحل, اوهر, امید, تماشا, نشست, سرانجام, خسته, تخته, پاره, کلبه, ساخت, خطرات, مصون, بدارد, ساید, هنگامی, اولین, آرامش, جستجوی, ازدور, سوختن, ودودی, آسمان, ترین, اتفاق, ممکن, وهمه, رفته, واندوه, درجا, خدایا, چطور, راضی, چنین, بکنی, صدای, نزدیک, آمده, نجاتش, وحیران, دهندگان, گفتند, خواست, دیشب, آتشی, روشن, کرده, بودی, ببینیم, کردین, فیلما, نشون, حتما, نارگیل, داره, جهان, سیاره, قاره, کشور, دریا, میلیارد, تنهام, درون, خودم, خودخواه, اسیر, عزرائیل, رسول, نشسته, عزراییل, زیارت, حضرت, پیامبر, پرسید, برادر, چندین, هزار, مأمور, انسان, هستی, کندن, آنها, برای, سوخته, عزارییل, دریایی, طوفانی, امواج, سهمگین, شکست, نشینان, شدند, حامله, سوار, ملایم, آورد, افکند, همین, فارغ, پسری, متولد, بگیرم, شداد, سالها, ساختن, بزرگ, نظیر, پرداخت, توان, امکانات, ثروت, خروارها, جواهرات, ستونها, سایر, نمود, تکمیل, وقتی, دیدن, برود, پیاده, راست, رکاب, زمین, هنوز, فرمان, تیره, بدین, عمری, دیدار, باغی, ساخته, سپری, چشمش, نیفتاده, جبرئیل, محضر, محمد, خدایت, سلام, رساند, فرماید, عظمت, جلالم, سوگند, همان, کودکی, بیکران, گرفتیم, دادیم, مادر, تربیت, کردیم, پادشاهی, رساندیم, کفران, نعمت, تکبر, پرچم, مخالفت, افراشت, عذاب, جهانیان, بدانند, آدمیان, مهلت, دهیم, کنیم, مردی, عظیم, معجزه, آسایی, توانست, برساند, هزاران, زحمت, تهیه, جنگل, برگشت, کمال, ناباوری, لعنت, فرستاد, شروع, کردن, زندانی, حالا, بدبختی, توانسته, درست, باید, اینگونه, بسوزد, افکار, عمیقی, حینی, ناخدا, چگونه, فهمیدید, هستم, پاسخ, مدرسان, شریف, بابا, شوخی, کردم, دیروز, اینجا, علامت, میدادی, خواستم, یاداوری, نباید, مورد, قضاوت, تصرف, چهارسو, محاصره, هوای, گریه, گرچه, درخت, گناه, صخره, عاقبت, هجوم, ناگهان, پایتخت, قیصر, امین, مینویسم, دغدغههای, شانه, تکیه, گاهم, نیست, دلتنگم, دستی, نوازشگر, زخمهایم, بمیرم, اینقدر, تنهاست, نشستم, شدم؛, دیگر, قایق, نمیسازم, دریاها, خبری, میخواهد, باشد, باشد؛, میخواهم, چکار, کوچک, تنهایی, وقتى, حالت, دارى, میزنى, رسیدن, انصاف, غمگینم, شاید, نمیفهمد, نمیداند, نمیگیرد, میخوانی, شعری, آهسته, میگویی, احساس, زیبایی, نمیدانی, دردهایم, راروی, صفحه, مجازی, هیچوقت, نفهمیدمن, هارا, واقعی, میکشم, ازافسردگی, آنطرف,