زخمی اگر بر قلبت بنشیند، نه می‌توانی زخم را از قلبت واکنی، نه می‌توانی قلبت را دور بیندازی! زخم تکه‌ای از قلب توست، زخم و قلبت یکی هستند...
#عرشیا_حیدری.

ㅤㅤㅤㅤ◁❚❚▷ㅤㅤㅤㅤㅤ

. .

.کپشن خاص.

تنهایی
هیولای عجیبی است.
روزهای هفته را می بلعد،
و غروب جمعه، بالا می آورد...

#مرتضی_حیدری

.کپشن خاص.

مردها که میروند
واقعا میروند
شوخی ندارند
منت کشی و زنگ و خواهش و نگاه حالیشان نیست
چنان میروند که انگار هیچ وقت نبوده اند
حتی ردپایشان راهم روی برف جا نمیگذارند، محض دلخوشی.
اما..اما هیچ زنی، قسم میخورم هیچ زنی واقعا نمیرود
اصلا زنها پای رفتن و دل جا گذاشتن ندارند.
هیچ زنی واقعا نمیرود
فقط ترکت میکند تا دنبالش بروی.

#فاطمه_حیدری

✿ کپشن خاص ✿

- یه دست به موهاش کشید، یقه‌شو صاف کرد
گفت: تا خودم نیومدم، تو نیا
بارون زده
میرم ماشینو بیارم، سرما نخوری یه وقت..
ولی من همون‌جا، همون لحظه فهمیدم
که نخواست لحنش تکراری باشه!
اون‌شب،
اون‌شب فقط طولانی‌تر گفت؛ دوست دارَم.‌.

#فاطمه_حیدری

ببین!
من تو رو یه دریآ دوست دارم...
آخه دریآ آبیه، صداش قشنگه، پَناهه، مهربونه،
از همه مهم تر، زیاده...خیلی زیاد...
تموم هم نمیشه!
من تو رو با اینهمه زیبایی،
یه دریا دوست دارم...

#فاطمه_حیدری

اشک ، عاشق را فقط ثابت قدم تر می کند

با چکیدن جای ِ پای ِ شمع محکم می شود..

(رضا حیدری نیا)

مردها که میروند
واقعا میروند
شوخی ندارند
منت کشی و زنگ و خواهش و نگاه حالیشان نیست
چنان میروند که انگار هیچ وقت نبوده اند
حتی ردپایشان راهم روی برف جا نمیگذارند، محض دلخوشی.

اما...
اما هیچ زنی،
قسم میخورم هیچ زنی
واقعا نمیرود ...
اصلا زنها پای رفتن و دل جا گذاشتن ندارند.
هیچ زنی واقعا نمیرود
فقط ترکت میکند تا دنبالش بروی...

#فاطمه_حیدری

خوش به حال دل ما گرچه پر از تنهایی ست

هرچه هم هست گرفتار غم لیلایی ست

هرچه از جور زمان زخم به قامت دارد

جای شکرش سر جاش است پر از شیدایی ست

ما گداییم ولی عزتمان لم یزلی ست

که گدایی سر کوی حسین آقایی ست

هرکسی قدر پر کاه به او دل بسته ست

به خداوند قسم حیدری و زهرایی ست

آبروی دوسرا نوکری هیئت اوست

قسمت هر که از او دل بکند، رسوایی ست

ما همه اهل خرابات حسین آبادیم

کربلایی ست هر آن کس که دلش اینجایی ست

هرکه بر سر در قلبش نزند نام حسین

به خدا اهل ولا نیست، که او دنیایی ست

دیدن خواب حرم قسمت هر هفته ی ماست

وه که این خواب عجب خواب و عجب رؤیایی ست

باغی که سوخت میوه ی نوبر به شاخه داشت
آتش گرفت قطره ی خونی که بر در است

باران ببار تا که اجانب ندیده اند
چشمان مرد اول دنیایمان تر است

شان نزول سوره ی زلزال بی گمان
از لرزه های شانه ی بیتاب حیدر است ..


{ مرتضی حیدری }

شاد بمانید شما .. من که از
خاطرم ایام خوشی رفته اند
می شود هر ثانیه خوشحال بود
ما که ندیدیم .. ولی گفته اند !


{ رضا حیدری }