وقتی میمیریم ما را به اسم صدا نمیکنند و درباره ما میگویند: جسد کجاست ؟
و بعد از غسل دادن میگویند: جنازه کجاست ؟
و بعد از خاک سپاری میگویند: قبر میت کجاست؟
همه لقب ها و پست هایی که در دنیا داشتیم بعد از مرگ فراموش ميشه
مدير، مهندس، مسؤول، دکتر، بازرس...
پس فروتن و متواضع باشیم...نه مغرور و متكبر...
فروغ فرخزاد میگه: در حیرتم از خلقت آب، اگر با درخت همنشین شود، آنرا شکوفا میکند؛ اگر با اتش تماس بگیرد، آنرا خاموش میکند؛ اگر با ناپاکی ها برخورد کند، آنرا تمیز میکند؛ اگر با آرد هم آغوش شود، آنرا اماده طبخ میکند؛ اگر با خورشید متفق شود، رنگین کمان ایجاد میشود؛ ولی اگر تنها بماند، رفته رفته گند اب میگردد؛ دل ما نیز بسان آب است، وقتی با دیگران است زنده و تاثیر پذیر است، و در تنهایی مرده و گرفته است...
"با هم" بودن را قدر بدانیم...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی طبخ
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
در حیرتم از خلقت آب
اگر با درخت همنشین شود آن را شکوفا میکند.!
اگر با آتش تماس بگیرد آنرا خاموش میکند.!
اگر با ناپاکی ها برخورد کند آنرا تمیز میکند.!
اگر با آرد هم آغوش شود آنرا آمادهٔ طبخ میکند.!
اگر با خورشید متفق شود رنگین کمان ایجاد میشود!
ولی اگر تنها بماند رفته رفته گنداب میگردد..
دی، کودکی بدامن مادر گریست زار/کز کودکان کوی، بمن کس نظر نداشت
طفلی، مرا ز پهلوی خود بیگناه راند /آن تیر طعنه، زخم کم از نیشتر نداشت
اطفال را بصحبت من، از چه میل نیست /کودک مگر نبود، کسی کو پدر نداشت
امروز، اوستاد بدرسم نگه نکرد /مانا که رنج و سعی فقیران، ثمر نداشت
دیروز، در میانهٔ بازی، ز کودکان /آن شاه شد که جامهٔ خلقان ببر نداشت
من در خیال موزه، بسی اشک ریختم /این اشک و آرزو، ز چه هرگز اثر نداشت
جز من، میان این گل و باران کسی نبود /کو موزهای بپا و کلاهی بسر نداشت
آخر، تفاوت من و طفلان شهر چیست /آئین کودکی، ره و رسم دگر نداشت
هرگز درون مطبخ ما هیزمی نسوخت /وین شمع، روشنائی ازین بیشتر نداشت
همسایگان ما بره و مرغ میخورند /کس جز من و تو، قوت ز خون جگر نداشت
بر وصلههای پیرهنم خنده میکنند /دینار و درهمی، پدر من مگر نداشت
خندید و گفت، آنکه بفقر تو طعنه زد /از دانههای گوهر اشکت، خبر نداشت
از زندگانی پدر خود مپرس، از آنک /چیزی بغیر تیشه و گهی آستر نداشت
این بوریای کهنه، بصد خون دل خرید /رختش، گه آستین و گهی آستر نداشت
بس رنج برد و کس نشمردش به هیچ کس /گمنام زیست، آنکه ده و سیم و زر نداشت
طفل فقیر را، هوس و آرزو خطاست /شاخی که از تگرگ نگون گشت، بر نداشت
نساج روزگار، درین پهن بارگاه /از بهر ما، قماشی ازین خوبتر نداشت
(خداییش هم گریه داره هم لایک)
هرکی عاشق پروینه لایک کنه
دعای خانمهای مجرد:اللهم الرزقنا جوان الرشید الغنی وصاحب المدرک والمسکن.راکب زانتیا.مطیع الامر.لا خواهر ولا مادر.متخصص الطبخ و النظافت المنزل وماهر بالتعویض الکهنه الطفل الصغیر.الخاصه:الزن ذلیلا...