نمیدونم منظورمو میفهمید یا نه ولی تا همین چند سال پیش همه چی"بو"داشت...
تابستون بو داشت،عید بو داشت، ماه رمضون بو داشت،سفر دسته جمعی میرفتیم بو داشت،همه چی بو داشت...

منظورم اینکه زندگیمون چطور میگذره؟
طوری شده که یا نگران آینده ایم و یا تو
گذشته گیر افتادیم، همین
زندگیمون این شده
پس امروزمون چی؟

نمیدونم منظورم رو میفهمید یا نه ولی بعضی وقت‌ها هست که شما از یه موضوعی ناراحت میشید ولی در واقع منطقی نیست که ناراحت بشید ولی ناراحت میشید و حق دارید..


. .

نمیدونم منظورم رو متوجه میشید یا نه ولی بعضی وقتا، شما از یه موضوعی ناراحت میشید ولی در واقع منطقی نیست که ناراحت بشید ولی حق دارید که ناراحت بشید.

هدیه تهرانی یجوریه که بااینکه میدونی اون اصلا نمیدونه تو وجود داری، تلاش میکنی آدم بهتری باشی که ازت خوشش بیاد؛ نمیدونم چجوری منظورمو برسونم متوجه شین ولی همچین حالتیه که حس میکنی باید براش تلاش کنی تا شاید یروزی تاییدت کنه.

وقتی بهت میگم بالاخره یه روز دل میکنم، منظورم این نیست که تو رو فراموش میکنم، منظورم اینکه اگه باز روزی اسمت و شنیدم دیگه چیزی احساس نمیکنم.

آدمایی که بوی تمیزی میدن صد هیچ کسایی که بوی خوب میدن رو میزنن؛ بوی تمیزی یه بوی خاصه که هیچ بویی نیست، کاش بفهمین منظورمو.

ببینید اینکه میگم بغل میخوام منظورم بغل هر سگی نیست. فقط بغل سگ مدنظرِ.

#پروفایل‌متحرک
روزگار عجیبی شده…حتی وقتی میخندیم منظورمان چیز دیگریست

تاریکیِ این روزها بسیار غلیظ است....
برای هم نور باشیم؛
می‌دانم که سخت است؛ کم‌رمقیم، خاموشیم، جان نداریم...
نور عظیم را نمی‌گویم؛
منظورم همان نور کم‌جانِ محوی است
که باعث می‌شود در تاریکی،
چشم چشم را ببیند....
همان باشیم برای هم....
تنها همان....