کپشن های مربوط به مهمیه

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی مهمیه

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

𝙃𝙪𝙜𝙨 𝙢𝙖𝙩𝙩𝙚𝙧!
𝙊𝙣𝙚 𝙝𝙪𝙜 𝙛𝙧𝙤𝙢 𝙩𝙝𝙚 𝙧𝙞𝙜𝙝𝙩 𝙥𝙚𝙧𝙨𝙤𝙣 𝙘𝙖𝙣 𝙬𝙖𝙨𝙝 𝙖𝙡𝙡 𝙩𝙝𝙚 𝙨𝙩𝙧𝙚𝙨𝙨 𝙤𝙛𝙛 𝙮𝙖!

بغل خیلی چیز مهمیه!
بغل آدم درستش می تونه همه استرس‌هاتو بشوره ببره!

شخصی برای اولین بار یک کلم دید.
اولین برگش را کند، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و...
با خودش گفت : حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن...!
اما وقتی به تهش رسید وبرگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست...

داستان زندگی هم مثل همین کلم هست!
ما روزهای زندگی رو تند تند ورق می زنیم وفکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، درحالیکه همین روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش کنیم.
ما دیر می فهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود.

پرسیدم: «چند تا مرا دوست نداری؟» روی یک تکه از نیمرو، نمک پاشید. گفت: «چه سوال سختی.» گفتم: «به هر حال سوال مهمیه برام.» نشسته بودیم توی فضای باز کافه سینما. داشتیم صبحانه می خوردیم. کمی فکر کرد و گفت: «هیچی.» بلند بلند خندید. گفتم: «واقعا؟» آب پرتقالم را تا ته سر کشیدم. «واقعن هیچی دوستم نداری؟» گفت: «نه نه. صبر کن. منظورم اینه که تو جوابِ چند تا مرا دوست نداری، هیچی. یعنی خیلی دوستت دارم.» گفتم:«نه. اینطور نمیشه، تو گفتی هیچی.»

تکه ای از ژامبونِ‌ لوله شده را برید. گفت: «نه. اون اشتباه شد. هزار تا.» شروع کردم به کولی بازی. موهام را کشیدم. گفتم: «یعنی هزار تا منو دوست نداری؟» دختر و پسری که میز کناری نشسته بودند، با تعجب نگاهمان می کردند. گفتم: «این واقعن درست نیست. من این حجم از غصه رو نمی تونم تحمل کنم که تو منو هزار تا دوست نداشته باشی.» داشت با نوک چنگال، لوبیا قرمزهای توی ظرف را بازی می داد. گفت: «نمی دونم واقعن. خیلی سوال سختیه» لپ هاش گل انداخته بود. گفت: «شاید این سوال از اول هم غلطه. نباید بهش جواب می دادم.» گفتم: «باشه بذار یه جور دیگه بپرسم. اینطوری شاید راحت تر باشه برات. چند تا دوستم داری؟»

لبخند زد. چشم هام را گرد کردم و گفتم: «هان؟» بقیه دختر و پسرها و زن ها و مردها هم داشتند ما را تماشا می کردند. نانِ تُستِ کَره ای را گاز زدم و بقیه اش را گذاشتم گوشه بشقاب. داشت نگاهم می کرد. با آن چشم های سیاه درشت و گونه سرخ و لب های اناری. گفت: «هیچی.» پرسیدم: «هیچی؟» شانه اش را انداخت بالا. گفت: «هیچی دوستت ندارم.» لب و لوچه ام را آویزان کردم. گفت: «میمیرم برات و این ته همه دوست داشتن هامه.» داد کشیدم «هورا.» دست هایم را گره کردم و آوردم بالا. پیش خدمت ها داشتند با هم پچ می زدند. یکی شان آمد جلو و گفت: «قربان. اینطوری مردمو می ترسونید.» پرسیدم: «چطوری؟» آهسته تر گفت: «اینکه دارید با خودتون بلند بلند حرف می زنید.» به صندلی روبرویی اشاره کرد. خالی بود. بشقابِ صبحانه گرم، دست نخورده، سرد شده بود و نان ها خشک. خواستم بپرسم دختری که اینجا روبروی من نشسته بود، کجا رفت که همه چیز یادم افتاد. هشت سال گذشته بود.

شخصی برای اولین بار یک کلم دید. اولین برگش را جدا کرد، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و... با خودش گفت: حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن. اما وقتی به تهش رسید و برگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست. داستان زندگی هم مثل همین کلم است. ما روزهای زندگی رو تند تند ورق می زنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، درحالیکه همین
روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش کنیم و چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود. زندگی، همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم.

ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﯾﮑﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﯾﻪ " ﮐﻠﻢ " ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻪ. ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺮﮔﺶ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻪ، ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﺯﯾﺮﺵ ﯾﻪ ﺑﺮﮒ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺯﯾﺮ ﺍﻭﻥ ﺑﺮﮒ ﯾﻪ ﺑﺮﮒ ﺩﯾﮕﻪ ﻭ ... ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﮕﻪ : " ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻬﻤﯿﻪ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﮐﺎﺩﻭ ﭘﯿﭽﺶ ﮐﺮﺩﻥ؟ " ﺗﺎ ﺗﻬﺶ ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺗﻮﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻧﺸﺪﻩ. ﻣﺎ ﻫﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ، ﺗﻨﺪ ﺗﻨﺪ ﻭﺭﻕ ﺑﺰﻧﯿﻢ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ. ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﯿﮑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺁﻧﭽﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭﮐﺶ ﮐﻨﯿﻢ ..

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

خیلی, مهمیه, درستش, تونه, استرسهاتو, بشوره, ببره, شخصی, برای, اولین, برگش, زیرش, دیگری, رسید, خودش, حتما, اینجوری, کادوپیچش, کردن, وقتی, وبرگها, تمام, متوجه, چیزی, پنهان, نشده, بلکه, مجموعهای, برگهاست, داستان, زندگی, همین, روزهای, زنیم, وفکر, کنیم, اونور, درحالیکه, چیزیست, باید, دریابیم, درکش, فهمیم, بیشتر, غصههایی, خوردیم, خوردنی, پوشیدنی, ریختنی, پرسیدم, دوست, نداری, نیمرو, پاشید, سوال, سختی, گفتم, برام, نشسته, بودیم, فضای, کافه, سینما, داشتیم, صبحانه, هیچی, بلند, خندید, واقعا, پرتقالم, کشیدم, واقعن, دوستم, منظورم, اینه, جوابِ, یعنی, دوستت, دارم, اینطور, نمیشه, گفتی, ژامبونِ, لوله, برید, اشتباه, هزار, شروع, کردم, کولی, بازی, موهام, دختر, پسری, کناری, بودند, تعجب, نگاهمان, کردند, نیست, تونم, تحمل, نداشته, باشی, چنگال, لوبیا, قرمزهای, دونم, سختیه, انداخته, شاید, غلطه, نباید, دادم, باشه, بذار, دیگه, بپرسم, اینطوری, راحت, برات, لبخند, بقیه, پسرها, مردها, داشتند, تماشا, نانِ, تُستِ, کَره, گذاشتم, گوشه, بشقاب, سیاه, درشت, گونه, اناری, شانه, بالا, ندارم, لوچه, آویزان, میمیرم, هامه, هورا, هایم, آوردم, خدمت, زدند, قربان, مردمو, ترسونید, چطوری, آهسته, اینکه, دارید, خودتون, زنید, صندلی, روبرویی, اشاره, خالی, بشقابِ, نخورده, خواستم, دختری, اینجا, یادم, افتاد, گذشته, چقدر, روزهاییست, منتظر, گذشتنش, هستیم,