نمیدانستم چرا میخواهم بگریم، اما میدانستم اگر کسی با من حرف بزند یا دقیق نگاهم کند یک هفته تمام خواهم گریست.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میدانست
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
کاش اینجا بودی و من نمیدانستم شب چقدر غمگین است.
میدانستم که او آنجاست
و همین برای من کافی بود
بعضی وقت ها این تنها
چیزی است که از یک
دوست توقع داری...
. .
جان چه میدانست از دنیا چهها خواهد کشید..!
12:12
Stop thinking about Your problems for a second and start appreciating all the Blessings in your life that you take for granted!
واسه یه ثانیه به مشکلاتت فکر نکن، و از تمام نعمات زندگیت که قدر نمیدانستی، قدردانی کن !
. .
پرنده داشت برای جوجه هایش غذا میبرد
تفنگ نمی دانست
شکارچی نمی دانست
خدا که میدانست،نمی دانست...؟
- حسین پناهی
زخم ها حافظه دارند ، نمیدانستی...؟
#علی_محتشمی
او نمیدانست که وقتی حالم را میپرسید
درخت ها سبزتر میشدند..
شب زیباتر میشد .
و خدا به من نزدیک تر..
این پست و براش بفرست و حالشو بپرس اگه حتی یذره دوسشداری...
اگر میدانستی تا کجا دوستت دارم
فکر رفتن به سرت نمیزد
آرام در قلبم مینشستی،
زندگی ات را میکردی...
من هم دیگر قرار نبود تا آخر عمر،
با تنها عکس جا مانده از تو
دیوانه وار حرف بزنم.
. .
لیوانی چای ریخته بودم و منتظر بودم خنک شود. ناگهان نگاهم به مورچه ای افتاد که روی لبه ی لیوان دور میزد. نظرم را به خودش جلب کرد. دقایقی به آن خیره ماندم و نکته ی جالب اینجا بود که این مورچه ی زبان بسته ده ها بار دایره ی کوچک لبه ی لیوان را دور زد. هر از گاهی می ایستاد و دو طرفش را نگاه میکرد. یک طرفش چای جوشان و طرفی دیگر ارتفاع. از هردو میترسید به همین خاطر همان دایره را مدام دور میزد. او قابلیت های خود را نمیشناخت. نمیدانست ارتفاع برای او مفهومی ندارد به همین خاطر در جا میزد. مسیری طولانی و بی پایان را طی میکرد ولی همانجایی بود که بود.
یاد بیتی از شعری افتادم که میگفت " سالها ره میرویم و در مسیر ، همچنان در منزل اول اسیر"
ما انسان ها نیز اگر قابلیت های خود را میشناختیم و آنرا باور میکردیم هیچگاه دور خود نمیچرخیدیم. هیچگاه درجا نمیزدیم