کپشن های مربوط به ولى

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ولى

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

نقل کرده اند بهلول چوبى را بلند کرده بود و بر قبرها مى زد.

گفتند:
چرا چنین مى کنى ؟
بهلول گفت :
صاحب این قبر دروغگوست ، چون تا وقتى در دنیا بود دایم مى گفت;
باغ من ، خانه من ، مرکب من و...
ولى حالا همه را گذاشته و رفته است و اکنون هیچ یک از آن ها، مال او نیست که اگر مال او بود حتما با خود برده بود...


مهم ترين اتفاقاتِ زندگى هم
به وقتش اگر اتفاق نيفتد
مزه اش را از دست ميدهد!
مثلاً همين من "تو" را
درست در همين لحظه
در همين حال
در همين فصل
كنارِ همين روزهاى كسل كننده ام ميخواهم
مى دانى؛
آمدنت
سالها بعد هم اگر برايم رخ دهد،
نه اينكه آن روزها دوستت نداشته باشم ، نه
ولى قبول كن،
انتظار زيادش آدم را خسته ميكند...
من از احساسى كه حيف ميشود اين روز ها حرف ميزنم
از دوست داشتنى كه بايد كنارِ گوش ت زمزمه كنم و كيفى كه از ديدن صورتت وقتى با شنيدنش سرخ ميشود
من نبودنت را هر روز
مثل يك بغض مى خورم و
ميترسم از هضم نبودنت
گلايه اى نيست،
اما بايد بدانى،
اينقدر دست نيافتنى بودنت
دارد مجابم ميكند به دست كشيدن از
دوست داشتنى كه پر است از نداشتنت!

موضوع انشاء:

يلداى خود را چگونه گذرانديد؟

با سلام خدمت آموزگار خوب و دوستان عزيزم

ديشب يلدا به ما خيلى خوش گذشت .دور هم بوديم و تا تونستيم خورديم و خنديديم ،فال هم گرفتيم. البته پدرم ميگفت شايعه شده كه هندوانه ها را یه كسايى ارزون خريدن و انبار كردن كه گرون بفروشن،به همين دليل من نخريدم تا با مفاسد اقتصادى مبارزه كنم.
مادرم هم گفت: خوب كارى كردى و به من گفت عكس يك هندوانه بكش بگذاريم تو سفره يلدا، منم كشيدم خوشگل شد. مامان گفت: تو روزنامه خوندم كه دونه هاى انار دل درد مياره، براى همين نخريدم.
مادر من خيلى به سلامتى خانواده اهميت ميدهد. خواهرم عكس يه انار رو از تو روزنامه كند گذاشت تو سفره، يه انار بزرگ که دونه هاش سياه بود.
مامان گفت: شب نميشه آجيل خورد سر دلتون سنگين ميشه و خوابهاى بد ميبينيد براى همين فقط نخود چى و كشمش خريدم كه خيلى هم خاصيت دارد .مادرم خيلى مهربان است.
مادرم گفت: رفتم ميوه فروشى كه ميوه بخرم خيلى شلوغ بود منصرف شدم .مامان پرتقال و سيبى رو كه داشتيم مثل گل درست كرده بود و توى بشقاب چيده بود خيلى قشنگ شده بود دلمون نميامد بخوريم ولى مامان گفت: بخورين كه نمونه ميكروب ميگيره، مامانم خيلى با سليقه هست.
بابا آخر شب فال حافظ گرفت،
همش يادم نيست ولى اولش ميگفت:
مژده اى دل كه مسيحا نفسى ميايد.
خلاصه يلداى خوبى بود ،چون ما دل درد نگرفتيم، خوابهاى بد هم نديديم، تازه با مفاسد اقتصادى هم مبارزه كرديم .
اين بود انشاى من اميدوارم خوشتان آمده باشد.
معلم گفت: آفرين دخترم خوب بود اينم يه نمره ۲۰
دانش آموزى از ته كلاس گفت: خانم اجازه سرما خوردين؟ معلم گفت:
چطور ؟ شاگرد گفت آخه خانم اجازه... از چشمتون داره اشك مياد.
معلم گفت: آره يادم نبود كه سرما خوردم...

حواسمان باشد

چه زیبا گفت شاعر

اگر مستضعفی ديدی،
ولي از نان امروزت

به او چيزی نبخشيدی.
به انسان بودنت شک کن

اگر چادر به سر داری،
ولي از زير آن چادر

به يک ديوانه خنديدی
به انسان بودنت شک کن

اگر قاری قرآنی،
ولي در درکِ آياتش

دچارِ شک و ترديدی.
به انسان بودنت شک کن

اگر گفتی خدا ترسي،
ولي از ترس اموالت

تمام شب نخوابيدي.
به انسان بودنت شک کن

اگر هر ساله در حجّي،
ولي از حال همنوعت


سوالي هم نپرسيدي.
به انسان بودنت شک کن

اگر مرگِ کسی ديدي،
ولي قدرِ سَري سوزن

ز جاي خود نجنبيدي
به انسان بودنت شک کن...

امام رضا عليه السلام

كسى كه يكى از برادران دينى اش براى كارى به او پناه آورد ولى او، با آنكه مى تواند، پناه ندهد و كارى برايش نكند، رشته ولايت خداى متعال را بريده است.

بحارالانوار،ج72،ص181

هر چند وقت موقع چت كردن ويسم بفرستين...
آدمه ديگه گاهى وقتا دلش براي صداتون تنگ ميشه...
نميتونه زنگ بزنه...
يا شايدم ميتونه ولى از واكنشتون ميترسه...
لطفا هر چند وقت ويس بفرستين...
شايد براي شما يه ويسه...
ولى براي كسى كه دوستون داره...
بيشتر از يه ويسه...
يه دنياس...
يه اميدِ اصلا...
آدمه ديگه...
گاهى وقتا دلش...
براي موسيقىِ موردِ علاقش...
تنگ ميشه ...

چرا داد می زنیم

استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم.
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟
شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.

سرانجام او چنین توضیح داد:
هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند.

سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟
آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است.
فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است.
هنگامى که عشقشان به یکدیگر خیلی بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها برای حرفهای معمولى با هم حرف نمی‌زنند
و از نگاه هم خیلی چیزها را میفهمند.
این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد

«صداى پدر و مادرتان را بشنويد»

پسرك در حالى كه از خانه دور شده بود، چشمش به شىء درخشانى افتاد كه در آن سوى خط راه‌آهن مى‌درخشيد. به سوى آن رفت... او يك سكه پيدا كرده بود. با خوشحالى سكه را برداشت و براى آنكه با آن چيزى بخرد، به راه افتاد.

وقتى مى‌خواست از ريل عبور كند، سكه از دستش رها شد و بين سنگريزه‌ها و ريل راه‌آهن افتاد. كودك مصمم بود سكه را به دست بياورد، بنابراين روى ريل نشست تا سكه را هر طورى كه شده از زير ريل بيرون بكشد.

در همين لحظه‌ها كه كودك روى ريل نشسته بود، مادر صداى سوت قطار را شنيد كه نزديك مى‌شد. كنار پنجره رفت تا از فرزندش بخواهد به داخل خانه برگردد، اما ديد كه فرزندش روى ريل نشسته است و به صداى سوت قطار توجهى نمى‌كند!

سرآسيمه از خانه بيرون آمد تا فرزندش را از روى ريل كنار بكشد، اما با فرزندش خيلى فاصله داشت و ممكن نبود بتواند زودتر از قطار به فرزندش برسد. در همين لحظه بود كه تمام لحظاتى را كه او با فرزندش گذرانده بود، جلوى چشمانش ظاهر شد... ناگهان او تصميم بزرگى گرفت، به جاى اينكه به سمت كودك خود بدود، روى ريل ايستاد و خواست هرطور كه شده قطار را متوقف كند. او در حالى كه بلند فرياد مى‌زد، از پسرش مى‌خواست تا زودتر از روى ريل كنار برود، ولى كودك همچنان بدون توجه به فريادهاى مادرش در تكاپوى يافتن سكه بود...

راننده قطار با ديدن زن بلافاصله ترمز را كشيد، اما ديگر دير شده بود... قطار به بهاى خون مادر، در چند قدمى كودك ايستاد...

نکته: مبادا ما نيز همچون كودكى باشيم كه به بهانه سكه‌اى، مادر و پدرمان را در حالى كه با تمام وجود براى ما و به‌خاطر ما از خودشان گذشته و مى‌گذرند، ناديده بگيريم.

من تا حالا يه بار شكست عشقى خوردم...

٢ بار مساوى كردم!
٣٣ بارم بردم!
قول قهرمانى نميدم ولى سعى ميكنم سهميه آسيارو بگيرم!

بياين واسه همدردى با مردم تركيه ناهار استانبولى بخوريم. ^__^

حالا نوشتيد I am Queen باشه، قبول...
ولى ديگه چرا قبلش مينويسيد Keep Calm؟

لعنتى من نميتونم در مقابل يك ملكه آرامشم رو حفظ كنم. ميفهمى؟ نميتونم!

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

کرده, بهلول, چوبى, بلند, قبرها, گفتند, چنین, صاحب, دروغگوست, وقتى, دنیا, دایم, خانه, مرکب, حالا, گذاشته, رفته, اکنون, نیست, حتما, برده, ترين, اتفاقاتِ, زندگى, وقتش, نيفتد, ميدهد, مثلاً, همين, درست, لحظه, كنارِ, روزهاى, كننده, ميخواهم, دانى؛, آمدنت, سالها, برايم, اينكه, دوستت, نداشته, باشم, قبول, انتظار, زيادش, خسته, ميكند, احساسى, ميشود, ميزنم, داشتنى, بايد, زمزمه, كيفى, ديدن, صورتت, شنيدنش, نبودنت, خورم, ميترسم, گلايه, نيست, بدانى, اينقدر, نيافتنى, دارد, مجابم, كشيدن, نداشتنت, موضوع, انشاء, يلداى, چگونه, گذرانديد, سلام, خدمت, آموزگار, دوستان, عزيزم, ديشب, خيلى, گذشت, بوديم, تونستيم, خورديم, خنديديم, گرفتيم, البته, پدرم, ميگفت, شايعه, هندوانه, كسايى, ارزون, خريدن, انبار, كردن, گرون, بفروشن, دليل, نخريدم, مفاسد, اقتصادى, مبارزه, مادرم, كارى, كردى, بگذاريم, سفره, كشيدم, خوشگل, مامان, روزنامه, خوندم, دونه, انار, مياره, براى, سلامتى, خانواده, اهميت, خواهرم, بزرگ, سياه, نميشه, آجيل, دلتون, سنگين, خوابهاى, ميبينيد, نخود, كشمش, خاصيت, مهربان, رفتم, ميوه, فروشى, بخرم, شلوغ, منصرف, پرتقال, سيبى, داشتيم, كرده, بشقاب, چيده, قشنگ, دلمون, نميامد, بخوريم, بخورين, نمونه, ميكروب, ميگيره, مامانم, سليقه, بابا, حافظ, يادم, اولش, مژده, مسيحا, نفسى, ميايد, خلاصه, خوبى, نگرفتيم, تازه, كرديم, انشاى, اميدوارم, خوشتان, آمده, باشد, معلم, آفرين, دخترم, اينم, نمره, دانش, آموزى, كلاس, خانم, اجازه, سرما, خوردين, چطور, شاگرد, چشمتون, داره, مياد, خوردم, حواسمان, زیبا, شاعر, مستضعفی, ديدی, امروزت, چيزی, نبخشيدی, انسان, چادر, داری, ديوانه, خنديدی, قاری, قرآنی, درکِ, آياتش, دچارِ, ترديدی, گفتی, ترسي, اموالت, تمام, نخوابيدي, حجّي, همنوعت, سوالي, نپرسيدي, مرگِ, قدرِ, سَري, سوزن, نجنبيدي, امام, عليه, السلام, برادران, دينى, پناه, آورد, آنكه, تواند, ندهد, برايش, نكند, رشته, ولايت, خداى, متعال, بريده, موقع, ويسم, بفرستين, آدمه, ديگه, گاهى, وقتا, صداتون, نميتونه, بزنه, شايدم, واكنشتون, ميترسه, لطفا, ويسه, دوستون, بيشتر, دنياس, اميدِ, اصلا, موسيقىِ, موردِ, علاقش, زنیم, استادى, شاگردانش, پرسید, عصبانى, هستیم, میزنیم, مردم, هنگامى, خشمگین, هستند, صدایشان, میکنند, میکشند, فکرى, کردند, آنها, آرامش, میدهیم, آرامشمان, امّا, وجودى, مقابل, کنارمان, قرار, نمیتوان, صداى, ملایم, صحبت, کدام, جوابهایى, دادند, پاسخهاى, هیچکدام, راضى, نکرد, سرانجام, توضیح, یکدیگر, قلبهایشان, فاصله, میگیرد, جبران, مجبورند, بزنند, میزان, عصبانیت, بیشتر, باید, بلندتر, عاشق, همدیگر, باشند, اتفاقى, میافتد, نمیزنند, بلکه, خیلى, آرامى, نزدیک, قلبهاشان, بسیار, عشقشان, خیلی, برای, حرفهای, معمولى, نگاه, چیزها, میفهمند, فاصلهاى, قلبهاى, باقى, نمانده, مادرتان, بشنويد, پسرك, حالى, چشمش, درخشانى, افتاد, راهآهن, مىدرخشيد, پيدا, خوشحالى, برداشت, چيزى, بخرد, مىخواست, عبور, دستش, سنگريزهها, كودك, مصمم, بياورد, بنابراين, نشست, طورى, بيرون, بكشد, لحظهها, نشسته, قطار, نزديك, مىشد, پنجره, فرزندش, بخواهد, داخل, برگردد, توجهى, نمىكند, سرآسيمه, ممكن, بتواند, زودتر, برسد, لحظاتى, گذرانده, جلوى, چشمانش, ظاهر, ناگهان, تصميم, بزرگى, بدود, ايستاد, هرطور, متوقف, فرياد, مىزد, پسرش, برود, همچنان, بدون, فريادهاى, مادرش, تكاپوى, راننده, بلافاصله, ترمز, ديگر, قدمى, نکته, مبادا, همچون, كودكى, باشيم, بهانه, سكهاى, پدرمان, بهخاطر, خودشان, گذشته, مىگذرند, ناديده, بگيريم, شكست, عشقى, مساوى, كردم, بارم, بردم, قهرمانى, نميدم, ميكنم, سهميه, آسيارو, بگيرم, بياين, واسه, همدردى, تركيه, ناهار, استانبولى, نوشتيد, باشه, قبلش, مينويسيد, لعنتى, نميتونم, ملكه, ميفهمى,