گاهی می‌خندید و گاه در چنان غمی فرو
می‌رفت که انگار سنگین‌ترین غم جهان را
بر شانه‌اش حمل می‌کند.....

و حتی
آنکه گمان میکنی
امن ترین پناهگاه را
در قلبش داری
چنان آن پناه را
بر سرت آوار میکند
که تا مدت ها قلبت
در گیجی و سرگردانی
به سر میبرد.

#توئیت .

‏لانگ‌دیستنس رو جوری بیان میکنه #سعدی جان که اصن دلت کباب میشه واسش!

"‏چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری
‏برآید از دلم آهی، بسوزد هفت دریا را…!"


. .

دل است دیگر...
گاهی چنان از زمین و زمان میگیرد
که هیچ جوره باز نمیشود که نمیشود..


•❥•♡ ♡•❥•

آزادی من آن است که چنان باشم
که نمی‌خواهند باشم.
.


. .

وقتی یه نفر بهت بی‌توجهی می‌کنه ولی همچنان هوات رو داره، خیلی واضح نشون می‌ده که دلش رو شکستی اما اون هنوزم دوست داره.

. .

تو را دوست داشتم، چنان که گویی تو آخرینِ عزیزانِ من بر رویِ زمینی و تو رنجم دادی،
چنان که گویی من آخرینِ دشمنانِ تو بر رویِ زمینم.

‌
‏«گاهی آدم بخاطر عبور از مرحله‌ای چنان درد می‌کشد و تغییر می‌کند که دیگر خودش هم نمی‌تواند خود را بشناسد.»
‌

أحببتک وکأنک آخر أحبتی علی وجه الأرض،
و عذبتنی کأننی آخر أعدائک علی وجه الأرض

تو را دوست داشتم، چنان که گویی تو آخرین عزیز من بر رویِ زمینی و تو رنجم دادی، چنان‌که گویی من آخرین دشمنِ تو بر رویِ زمینم...

-غادة السمان

دلتان نگیرد از تلخی‌ها...
یک نفر هست همین حوالی، دورتر از نگاه آدم‌ها، نزدیک‌تر از رگ گردن...
روزی چنان دستتان را می‌گیرد، که مات می‌شوند تمام کسانی‌که روزی به شما پشت پا زدند...🫧.


. .