آمدم سر بزنم شعر بخوانم بروم
آنقدر دلزده هستم که نمانم بروم
به همین کوچه و این خانه و دیوار اتاق
و به آیینه سلامی برسانم بروم
آخرین بار به لب هات کمی زل بزنم
به دلم طعم لبت را بچشانم بروم
یک کمی خاطره جامانده که بردارم و بعد
تن رنجور خودم را بکشانم بروم
بغض هم واسطه شد خواست دلت را ببرد
تو خریدار نشو، زود برانم بروم
باز باران زده در گوشهٔ چشمم، باید
اشک... در دفتر شعرم بچکانم بروم
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی آمدم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
✿ کپشن خاص ✿
متنفرم از این برگشتن های فورمالیته!
برگشتن هایی که نمایشی است
که فقط میآیند که بگویند من آمدم
من خواستم ... من ماندم!
که بگویند من مقصر نیستم
اگـر پایان این قصه تلخ بود
برمیگردنند تا بلکه بار عذاب
وجدانشان کمی سبک تر شود!
اینها در اصل نمی آیند که بمانند
میآیند که انکار شوند و با خیال آسوده و راحت بروند!
#مهسا_رضوی
یک روز میرسد که می آیی...
تا جبران کنی گذشته ای که هنوزم شکسته هایم را در ان جا گذاشته ام...
آزار داده ای قلب ناتوانم را...
آمده ای اما خیلی دیر!
آمده ای تا ببخشم و فراموش کنم....
اما به تقویم نگاهی کن؛
آمده ای اما خیلی دیر!
تنهایی از پس تمامی شکسته های قلبم بر آمدم...
برگرد...
...
. .
•
هیجان فوق العاده لحظه یِ بهم رسیدن رو هوشنگ ابتهاج خیلی قشنگ توصیف کرده :
‹ آمدمت که بنگرمـ گریه نمیدهد امان.️
آمدم نفرین کنم آتش بگیری بی وفا
فکر آن "درد و بلای تو به جانم" ها نذاشت!
#مهسا_محمدی
تو رفتی و من پشتِ سرت آمدم .
تمامِ خیابان ها را پا به پایت دویدم ،
کوچه هایِ بن بست را با تو ایستادم ،
مقصد هایِ تو را دیدم و مصمم شدم ؛
که چه خوب شد که از جهانِ من رفتی !!!
منی که با دیگران فرق دارم
منی که بی بهانه دست نمی کشم
منی که برایِ پایان هم ، ادامه می دهم !
منی که برای رفتن هم ، می مانم !
نرگس صرافیان طوفان
«جئتُکِ من کلّ منافی العمر.»
آمدم به سویت
از تمام تبعیدگاه های زندگی :)
#مظفر_النواب
. .
امشب شبی دیگر شدومن با دلم تنها شدم
گفتم حدیث عاشقی رسوا تر از رسوا شدم
پروانه واربرگردشمع آتش زدم بر جان خود
در عالم ناباوری ناگه چنین پیدا شدم
در عالم شوریدگی با آن همه دلدادگی
پا بر همه عالم زدم شیدا تر از شیدا شدم
این است حدیث عاشقی بشنو زمن این راز را
در جمع مدهوشان دگر تنها ترین تنها شدم
درکنج عزلت گوشه ای من بودم و تنها دلم
گفت و شنودی داشتیم تا عاقبت رسوا شدم
افسوس از این بندگی با این همه شرمندگی
تا من به خود باز آمدم پیدای نا پیدا شدم...
دلم براے دوست داشتنت میرود.
دست هایم براے نوشتنت.
چشمهایم براے دیدنت.
من میروم و تو میآیی.
تو به دلم.
تو به دستهایم.
تو به چشمهایم.
رفت و آمدمان را همیشه دوست داشتم.
تو به همهچیز میآیی!
صَرفِ یک فعل از یک جایی به بعد
نمیصرفد ...
آمدم
آمدی
آمد !
#فرزانه_صدهزاری