یه قانون کلی وجود داره اون هم اینکه پسری که در شروع رابطه آروم پیش میره شاید در ادامه اینطوری بشه که کوه رو براتون جابجا کنه ولی پسری که در شروع لاو بامبینگ میکنه قطعا گند میزنه تو زندگیتون و یطوری شوکه میشید که روزی صد بار از خودتون بپرسید چی شد که این شد؟
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ادامه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
تو حرفت رو میزنی و میری و این منم که باید میون جنگ، خودم و تیکههای شکستهام رو جمع کنم و خودم رو بغل کنم و به خودم بگم تقصیر تو نبود اگه مورد نامهربونی قرار گرفتی و باید ادامه بدی چون اون بیرون برخلاف حال تو زندگی بدجوری جریان داره.
بعضی از نبردهای زندگی ارزش مبارزه نداره
و اگه آگاهانه ببازی و از اونها خارج بشی
در نهایت برندهای چون انرژیترو حفظ کردی
این نبردها میتونه ادامه یک رابطه،
یک دوستی، یک شغل، یک نگرش،
یک سبک زندگی
و حتی تلاش برای اثبات خودت باشه…
. .
طرز خودکشی در هرکس ،منحصر به خودشه...!
یکی ، دیگه شیک ، نمی پوشه...
یکی ، دیگه آرزویی نمی کنه...
یکی دیگه به تحصیل ادامه نمی ده...
یکی دیگه به خودش نمی رسه...
یکی مدام ترانه های غمگین گوش می ده...
یکی دیگه از خودش ، عکس یادگاری نمی گیره...!
یکی محبت نمی کنه...
یکی دیگه محبت نمی پذیره ...!
و...
اینگونه است که اکثر آدم ها در ۲۰ سالگی می میرند و در ۸۰ سالگی دفن می شوند...!
تنها ادامه دادن ؛
سختتره ، غمگینتره و ترسناکتره ...
اما مطمئنتره :)))
. گاهی فقط باید غبار را کنار زد...
تا روشنایی، خودش راهش را پیدا کند.
در عمارت زمان، هر نوری دوباره زنده میشود؛ از آینه و کتاب و چراغ، تا نفس زمین و شعلههای کوچک امید که به روشنی دوبارهی این عمارت ختم میشود.
«سوخت» فقط انرژی نیست؛ سرمایهی زندگی ماست…
و «اندازه نگهداشتن» تنها راهیست که این روشنایی ادامه پیدا کند.
. رونمایی از دومین تیزر رسمی جشنوارهی ۲۵ ساختهی خسرو نقیبی؛ با حضور چهرههای سینمای ایران، در ستایش زندگی، انرژی و آینده.
#که_اندازه_نکوست
#جشنواره۲۵ #۲۵_درجه
رابطهای که پسر توش عاشقتر باشه، تا ابد ادامه پیدا میکنه.
سامر تایم تموم شد ولی سدنس همچنان ادامه دارد
کاش
دوتا
بودم.
یکی
ادامه
میداد،
یکی
بسیار
و
بسیار
گریه
میکرد.
کاش دو تا بودم،
یکی ادامه میداد و یکی بسیار و بسیار گریه میکرد .
. .