رنج کشیدن را خوب بلدم، در غصه خوردن استادم.اما خیلی وقت است که شادی را ازیاد برده‌ام.

با آنکه رفته ای
و مرا برده ای ز یاد
می خواهمت هنوز
و به جان دوست دارمت...

.🩵

انگار عطار هم یه جایی توی عمرش به یکی زیادی محبت کرده، وقتی به بی‌مورد بودنش پی برده این بیت رو نوشته؛

اگر گِرد کسی بسیار گردی
اگرچه بس عزیزی خوار گردی

God says...
Remember these four things:
1. I'll make a way for you.
2. I'm fighting your battles.
3. Prayer is the best medicine.
4. Trust my timing.

خدا میگه:
این چهار مورد رو یادت باشه:
۱. راهی برای تو می‌سازم.
۲. در مقابل نبردهایت می‌جنگم.
۳. دعا بهترین درمان است.
۴. به زمان بندی من اعتماد کن.
.

به رویا پناه برده‌ها، از واقعیت گریخته‌اند.

حمید سلیمی


. .

آرزوها را دوست ندارم.
دوست ندارم آرزویی داشته باشم!
دوست ندارم تمام زندگی‌ام معطلِ رسیدن شود!
آرزوها آدم را برده‌ی خود می‌کنند!
آرزو ، رهایی را می‌گیرد وُ انتظار می‌دهد!
چه مضحک! انتظار برای چه دقیقاً؟
شگفتی‌های زیستن برای ادامه دادن کافی نیست؟!
اصل، بر « نشدنِ» خواسته‌هاست!
اگر شد خوب است. زندگی‌اش می‌کنم! با تمامِ وجود !
اما نمی‌جنگم برای چیزی!
جنگ برای رسیدن و تصاحب خریت است!
زن، پول، مقام!
ندیده‌ام کسی را با داشته‌هایش دفن کنند!


.علی سلطانی

بر من ببخش گاه چنان دوست دارمت
کز یاد میبرم که مرا برده‌ ای ز یاد 🫠.

𝗕𝗲 𝘀𝗼 𝗳𝘂𝗰𝗸𝗶𝗻𝗴 𝗽𝗿𝗼𝘂𝗱 𝗼𝗳 𝘆𝗼𝘂𝗿𝘀𝗲𝗹𝗳 𝗳𝗼𝗿
ˢᵘʳᵛⁱᵛⁱⁿᵍ ᵃˡˡ ᵗʰᵉ ˢⁱˡᵉⁿᵗ ᵇᵃᵗᵗˡᵉˢ ʸᵒᵘ ⁿᵉᵛᵉʳ ˢᵖᵉᵃᵏ ᵃᵇᵒᵘᵗ.

به خاطر زنده ماندن از تمام نبردهای خاموشی که
هرگز درباره آنها صحبت نمی کنید،به خود افتخار کنید.

.࿐

به او گفته بودم دیدنت مثل این است که اسباب‌بازی محبوب کودکیم را همان وقتی که می‌خواهمش خریده‌اند و بابا نگفته بعدا می‌خرم.
حالا انگار صد سال است یک‌بند غروب جمعه است. مشق‌هایم مانده، سرما خورده‌ام، تب دارم، و اسباب‌بازیم را برده‌اند پس داده‌اند...

#حمیدسلیمی

. .

「..」
𝓽𝓱𝓮 𝓽𝓸𝓾𝓰𝓱𝓮𝓼𝓽 𝓸𝓯 𝓫𝓪𝓽𝓽𝓵𝓮𝓼 𝓪𝓻𝓮 𝓽𝓱𝓮 𝓸𝓷𝓮𝓼
𝔀𝓮 𝓯𝓲𝓰𝓱𝓽 𝓪𝓰𝓪𝓲𝓷𝓼𝓽 𝓸𝓾𝓻𝓼𝓮𝓵𝓿𝓮𝓼

سخت ترین نبردها نبردهایی است
که با خودمان در جنگیم...

.࿐