آرزو میکنم وقتی یک روز هزارساله را تحمل میکنی، کسی باشد که آخر شب شانهات را لمس کند و بگوید طاقت آوردی، تمام شد، حالا استراحت کن...
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بگوید
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
فروغ فرخزاد میگه:
مسئول طرز فکر آدمها نیستم
بگذار هرکه هرچه خواست بگوید
چه اهمیتی دارد؟
من در لاک خود راحت ترم
آنجا میشود آرام و بی دغدغه زندگی کرد
♡
نسلشان دارد منقرض میشود.
حس میکنم دیگر کسی معشوق نیست.
باور نمیکنید
سری به فضای مجازی بزنید
تمام پروفایل ها را غم فرا گرفته.
یکی زخمی شده و یکی یکطرفه با درد پیش میرود.
هیچکس خوشحال نیست. چرا؟
این همه عاشق؟!
پس یکی به من بگوید خیل معشوق ها چه شد؟
همه از دَم چه کسی را دوست داریم ؟
من که نمیفهمم این آدم ها چه میکنند...
#علی_بی_تو
فقط غم تو این پاراگراف که
برتولت برشت می گه :
وقتی رفت، مثل این بود که
درخت به برگهایش بگوید: من رفتم!
به دنبال این نبود که بفهمد؛
آیا این عشق دوطرفه است یا نه..!
فقط میتوانست به نقل از گوته بگوید:
دوستت دارم. آیا این به تو ربطی دارد؟
#ژان_کوکتو
از آدمیزاد هیچ بعید نیست
که بگوید «خداحافظ»
و بندبند وجودش «میخواهم بمانم» باشد!
پشت چشمان تو شهریست
پر از ویرانی
هر کسی چشم تو را دید
دلش ویران شد؛؛؛
کافر آمد که کمی
کفر بگوید از تو
یک نظر کرد به چشمان تو
با ایمان شد...!!!
تغییر ممکن است سخت باشد،
اما تا به حال نشنیدهایم کسی بگوید که ارزشش را نداشت!
تک تک کلمات فروغ فرخزاد رو میشه با تموم وجود حس کنی:
در برابر بیمهری آدمها هیچ نمیگویم. سکوت و سکوت و سکوت.
انگار که لال شده باشم؛ شاید هم کور و کر. دیگر نه انرژی توضیح دادن دارم و نه حتی حوصله اش را، میدانی؟
دیر دریافتم که مسئول طرز فکر آدمها نیستم. بگذار هر که هرچه خواست بگوید!
چه اهمیتی دارد؟
من در لاک خود راحت ترم.
آن جا میشود آرام و بیدغدغه زندگی کرد!
از واقعیتها فرار میکنیم. روبروی اینه رژ لب میزنیم و خط چشم میکشیم و تند تند پلک میزنیم که اشکهایمان نریزد و زود فرار میکنیم تا مبادا ادمی که درون آینه نشسته لب باز کند و بگوید:
تو درست به اندازه حرف هایی که کسی را نداری که برایش بگویی، اندازه گریه هایی که برایشان شانهای نداری،اندازه دستهایی که نیستند تا دستهای سردت را بگیرند و اندازه بوسه هایی که پشت لبخندهای مصنوعیت مخفی میشوند، تنهایی.