بحث و دعوا داشتن مهم نیست
دونفری که تو رابطتن امکان نداره باهم به هیچ مشکلی نرسن،
همیشه بحث هست، همیشه دعوا هست، مهم اینه که همدیگه رو بلد باشن،
حرف بزنن و مشکلشونو با هم حل کنن!
بلد باشین تا به مشکلی خوردن همو تنها نزارن!
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی خورد
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
از حال روحیم همین رو بگم که جدیدا با کوچیکترین حرفها و برخوردها ناراحت میشم و گریه میکنم.
آرزو کنیم حالِ همه خوب باشد
خیابان ، پر باشد از عابرانِ سر خوشی که نه غصه ای برایِ خوردن دارند ، نه مشکلی برایِ حل نشدن ، نه دلیلی برای گوشه گیری و تنها بودن !
عابرانی که سرخوش و آسوده از کنارِ هم عبور می کنند مردانی که ناچار نیستند تا دیر وقت کار کنند ،
زنانی که در سکوتشان اشک نمیریزند ،
و کودکانی که از ته دلشان میخندند ...
آرزو کنیم حالِ همه خوب باشد
به خوبیِ عطرِ یاس کوچه باغ های قدیمی
به خوبیِ دو روز مانده به عید زمانِ کودکی
و به خوبیِ همان روزی که آرامش و عشق ؛
به خیابان های این شهر ، برگردد ...
نرگس صرافیان طوفان
بمب اصلی وسط آرزو هام وسط جوونیم وسط زندگیم خورده .
وقتی دشمن توی جنگ کم میاره، میره سراغ خائنا و وطنفروشا. حالا وقتشه مثل دهه شصت گشتهای نظامی محله ها فعالتر شن و این آدما رو شناسایی کنن. ما هم باید توی محلههامون کمک کنیم و هرچیزی که مشکوک هست رو گزارش کنیم. خیانت نباید بیجواب بمونه؛ برخورد قاطع لازمه تا امنیت مردم و قدرت کشور حفظ بشه.
It doesn’t matter how many times you get knocked down. All that matters is you get up one more time than you were knocked down.
مهم نیست چند بار زمین خوردی.
تنها چیزی که مهمه اینه که یک بار بیشتر از اینکه زمین خورده باشی بلند بشی.
یا رَبّ
راه را برایم آســــان کـن در مسیــرهـایـی
که بر من گره خوردهاند...
04/03/19
..¹
You have to lose few battles to learn to win a war.
باید تو چندتا زد و خورد و مبارزهی کوچیک ببازی تا یاد بگیری چهجوری تو یه جنگ پیروز بشی.
آدم از هر جایی که میره بخش زیادی ازش جا میمونه اونجا. روی کاشی هاش، روی میزی که دستشو میذاشت روش، روی صندلی و مبلش، روی دسته ی شیر آب، کلید برق...
و واقعا عجیبه بدونی توی همینجایی که تو قدم میزنی، بعدا یه سری آدم دیگه قدم میزنن و خاطرات جدید متفاوتی میسازن.
بار آخر به اطراف یه نگاه اجمالی میندازی، درو قفل میکنی و آخرین تماس دستت قطع میشه با دستگیره ی دری که هر روز بهش میخورد
و میری.
خداحافظی خیلی عجیبه...
باید گفتوگو کنیم، حتی وقتی حرف خاصی برای گفتن نداریم. از جزئیاتی بگیم که شاید بنظر بیاهمیت بیان، اما همینا مارو توی زندگیِ هم نگه میدارن. تعریف کنیم چایی امروزمون رو با چی خوردیم، از فنجون قهوهمون، کتابی که داریم مطالعهش میکنیم عکس بفرستیم، وقتی ناراحتیم یا بیدلیل خوشحالیم همدیگر رو در جریان بذاریم. که اگه از حال هم بیخبر باشیم، که اگه نگیم، که اگه نپرسیم کمکم از هم دور میشیم و به سکوت عادت میکنیم.