باید خیلی قوی باشیم
هنوز خیلی کار ها مونده که نکردیم!
خیلی ذوق ها مونده که نداشتیم!
خیلی قهقهه ها مونده که نزدیم!
باید خیلی امید داشته باشیم به اینکه به زودی خزون زندگی تموم میشه...
و تو بهار باز جوونه میزنیم،
رشد می کنیم!♡
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی داشتیم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ما هم " اشتباه " داشتیم..،
وَلی مثل بقیه بهشون اِفتخار نمیکنیم :)
.࿐
✿ کپشن خاص ✿
هنگامی که سفید پوستان به سرزمین ما آمدند، ما مزرعه و معدن داشتیم و آنان «کتاب مقدس» را در دست داشتند ...
آنان به ما آموختند که چشمانمان را ببندیم و دعا کنیم؛ وقتی چشم گشودیم، «کتاب مقدس» در دستان ما بود؛ اما آنان مالک مزرعه و معدن ما بودند!!
«چشمان تان را باز نگه دارید، حتی هنگام دعا ...»
دلخوشیهای او برای من عذاب بود و دلخوشیهای من برای او عذاب.
ایراد از من و او و ایراد از دلخوشیهای ما نبود؛
ما با هم تفاهم نداشتیم!
. .
دوست داشتن را آفرید
تا او را دوست بداریم
اما
از بس این و آن را
دوست داشتیم
نوبت به او نرسید ...
روی
ماه
خداوند را ببوس ...
ما مسیرمون درست بود اما همسفر مناسبی نداشتیم...
ما کسی را نداشتیم برایش گریه کنیم
به خیابان زدیم, کسی را پیدا کنیم
هیچکس نبود..
برای خیابان گریه کردیم که هیچکس را نداشت
خیابان برای ما گریه کرد که هیچکس را نداشتیم
گریه کرد, گریه کردیم
گریه کرد, گریه کردیم
گریه کرد, گریه کردیم
و همینطور خوابمان برد
صبح بیدار شدیم فراموش کردیم
هیچکس را نداریم برایش گریه کنیم,
گریه کردیم..
. .
آدم باید کتابهایی بخواند که گازش میگیرند و نیشش میزنند.
اگر کتابی که میخوانیم مثل یک مُشت نخورد به جمجمهمان
و بیدارمان نکند،
پس چرا میخوانمیش؟
که به قول تو حالمان خوش بشود؟
بدون کتاب هم که میشود خوشحال بود.
تازه لازم باشد، خودمان میتوانیم از این کتابهایی بنویسیم که حالمان را خوش میکند.
ما اما نیاز به کتابخانه، نیاز به کتابهایی داریم که مثل یک ناخوشحالیِ سخت دردناک متاثرمان کند؛
مثل مرگ کسی که از خودمان بیشتر دوستش داشتیم،
دور از همهی آدمها،
مثل یک خودکشی.
کتاب باید مثل تبری باشد برای دریای یخزدهی درونمان!
نامه به پدر
فرانتس کافکا
.
∩_∩
(„• ֊ •„)♡
━━∪∪━━
ᴏɴᴇ ᴅᴀʏ ʏᴏᴜ ʀᴇɢʀᴇᴛ ᴀʟʟ ᴛʜᴇ sᴇᴄᴏɴᴅs ᴡᴇ ᴅɪᴅɴᴛ ʜᴀᴠᴇ ᴛᴏɢᴇᴛʜᴇʀ
یه روزی پشیمون میشی از تموم لحظه هایی که با هم نداشتیم :)
داشتیم باهم بحث میکردیم قبلش دستش تو دستم بود
فقط نمیدونم چرا وقتی بحثمون بالا گرفت؛دستمو محکم تر از قبل فشار میداد وقتی همه چی اروم شد بهش گفتم چرا اینجوری میکردی؟ گفت حتی اگه ازت ناراحت باشم حتی اگه بد وبیراه بهت بگم بازم نباید دستمو ول کنی و بری تو باید بمونی همیشه.