هر چند که گرد من برانگیخته ای
باران بلا بر سر من ریخته ای

چون اشک مرو ز پیش چشمم که هنوز
چون ناله به دامان دل آویخته ای

#هوشنگ_ابتهاج

هر آدمی بالاخره یه روزی به چیزی یا کسی که ترک کرده برمیگرده؛ نه اینکه بخواد دوباره به دستِش بیاره، نه اینکه بخواد دوباره داشته باشه‌ش یا اینکه دوباره باهاش باشه، نه؛ .. اشک‌هایی هست که باید ریخته بشه، ممکنه چند روز بعد، ممکنه چند سال بعد؛ ولی بالاخره هر آدمی یه روزی میاد سراغِ اشک‌های به تعویق افتاده‌ش ..
#بابک_زمانی

فصل پریشان شدنم را ببین
بی سر و سامان شدنم را ببین
بی تو فرو ریخته ام در خودم
لحظه ویران شدنم را ببین.

لیوانی چای ریخته بودم و منتظر بودم خنک شود. ناگهان نگاهم به مورچه ای افتاد که روی لبه ی لیوان دور میزد. نظرم را به خودش جلب کرد. دقایقی به آن خیره ماندم و نکته ی جالب اینجا بود که این مورچه ی زبان بسته ده ها بار دایره ی کوچک لبه ی لیوان را دور زد. هر از گاهی می ایستاد و دو طرفش را نگاه میکرد. یک طرفش چای جوشان و طرفی دیگر ارتفاع. از هردو میترسید به همین خاطر همان دایره را مدام دور میزد. او قابلیت های خود را نمیشناخت. نمیدانست ارتفاع برای او مفهومی ندارد به همین خاطر در جا میزد. مسیری طولانی و بی پایان را طی میکرد ولی همانجایی بود که بود.
یاد بیتی از شعری افتادم که میگفت " سالها ره میرویم و در مسیر ، همچنان در منزل اول اسیر"

ما انسان ها نیز اگر قابلیت های خود را میشناختیم و آنرا باور میکردیم هیچگاه دور خود نمیچرخیدیم. هیچگاه درجا نمیزدیم

‏قربون صدقه‌های تکراری رو بذارید کنار و بجای گفتنِ چشات چقدر قشنگه، بهش بگید «این دنیا زیادی تلخه، چون خدا هرچی قند داشته ریخته تو نگاه تو»

شیخ ابوسعید ابوالخیر در راه بود
گفت : هر جا که نظر می‌کنم
بر زمین همه گوهر ریخته 
و بر در و دیوار همه زر آویخته!
کسی نمی‌بیند و کسی نمی‌چیند ....

گفتند : کو؟ کجاست؟
گفت : همه جاست
هر جا که می‌توان خدمتی کرد ،
یا هر جا که می‌توان راحتی به دلی آورد
آن جا که غمگینی هست و آن جا که مسکینی هست. 
آن جا که یاری طالب محبت است و آن جا که رفیقی محتاج مُرُوَت ...

دوست داشتنتونو خرج کسی کنید که ارزش دوست داشتنو بفهمه، وگرنه گاو و گوسفند زیاد ریخته.

اگه نمیتونی صبح ها با ریخته شدن موهاش تو صورتت و دیدن قیافه ی پف پفیش از خواب بیدار بشی وارد رابطه نشو

دیتی که توش آبی ریخته نشه دیت نیس
(بخاطر روشنایی و پاکی آب)

بی‌ #تُ آوارم
و در خویش فرو ریخته‌ام
ای همه سقف و ستون و همه آبادی من...





. .