‏یه چیزی هست به اسم بوی مهمونی، که ترکیب لاک و عطر و داغ شدن مو توسط اتو و سشوار و سپس تافته

تو مهمونی فامیلی دارن به خاطراتی میخندن که تو تراپی باید باهاش گریه‌ کنن.

همه‌چیز برای من دیر اتفاق افتاد. اولین‌بار که تونستم با دوستام بیرون برم، اولین‌باری که با خیال راحت بدون پیگیری لحظه‌ای خانواده ام بیرون بودم، اولین مهمونی‌ای که رفتم، اولین‌باری که دیروقت برگشتم خونه، اولین شبی که برنگشتم
‏همش وقتی اتفاق افتاد که دیگه ذوقی براش نمونده بود.

اگر بلد نیسی تو مهمونی ها حتی یه قر ریزی بدی بیا اینجا همه رقص هارا رایگان یاد بگیر:

میخوابم غمگینم، بیدار میشم غمگینم، بیرون میرم غمگینم، غذا میخورم غمگینم، مهمونی میرم غمگینم.

شما یادتون نمیاد...
یه زمانی میرفتی مهمونی،
برا اینکه نشون بدی با شخصیتی،
نباید موز برمیداشتی! .

‏پسری که واسه زندگیش تلاش میکنه و کار میکنه>>>>> پسری که فقط مهمونی میره و دورش پر داف و پلنگه

ایرج طهماسب تو مهمونی میگفت :

آدمایی که دوستشون داریم،
سرمایه ما هستن،
بهشون که فکر میکنیم قوی میشیم،
حالا چه پیشمون باشن چه نباشن...

...

ایرج طهماسب تو مهمونی میگفت :
آدمایی که دوستشون داریم سرمایه ما هستن
بهشون که فکر میکنیم قوی میشیم ،
حالا چه پیشمون باشن چه نباشن .️



. .

ایرج طهماسب تو مهمونی میگفت :
‹ آدمایی که دوستشون داریم سرمایه ما هستن،بهشون که فکر میکنیم قوی میشیم،حالا چه پیشمون باشن چه نباشن