همهی ما زخمهایی را با خودمان حمل میکنیم که اگر موفق نشویم حلشان کنیم و از آنها التیام یابیم، به مرور تبدیل میشوند به تیغههایی تیز و بُرّنده که ناخواسته با آنها، دیگران را زخمی میکنیم.
و جهان، پر شده از آدمهایی که هربار به هم نزدیک شدند، به هم زخم زدند؛ بیآنکه بدانند این زخمها یادگار همان زخمها و آسیبهاییست که در گذشته بخشی از روانشان را درگیر کرده و برای التیام آن، هیچ کاری نکردهاند!
و زخمهای التیام نیافته، محو نمیشوند!
و زخمهای التیام نیافته، میمانند و سرسخت میشوند و آسیب میزنند...
#نرگس_صرافیان_طوفان
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نکرده
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
اونی که تا بهش پی ام ندی بهت پی ام نمیده،
خیلی وقته از زندگیت رفته فقط هنوز خدافظی نکرده!
.࿐
گفت:
مراقب باش که یه غم اونقدر بهت غلبه نکنه که نا امید بشی و طوری رفتار کنی که انگار خدا تاحالا هیچوقت غم و اندوه تورو برطرف نکرده.
. .
𝐓𝐡𝐞 𝐡𝐞𝐚𝐫𝐭 𝐡𝐚𝐬 𝐢𝐭𝐬 𝐨𝐰𝐧 𝐦𝐞𝐦𝐨𝐫𝐲 𝐚𝐧𝐝 𝐈 𝐡𝐚𝐯𝐞 𝐧𝐨𝐭 𝐟𝐨𝐫𝐠𝐨𝐭𝐭𝐞𝐧 𝐚𝐧𝐲𝐭𝐡𝐢𝐧𝐠
قلب هم حافظهی خودش را دارد و من هیچ چیز را فراموش نکردهام.
♡
هرگز با چشمهای من خودت را تماشا نکردهای
تا بدانی چقدر زیبایی...
هرگز با گوشهای من خودت را نشنیدهای
تا بدانی چه آرامشی در صدایت ریخته!
هرگز با پاهای من، با شوق به سمتِ خودت قدم برنداشتهای و هرگز با دستهای من دست خودت را نگرفتهای! تو هرگز با قلب من خودت را دوست نداشتهای و نمیدانی چگونه میشود عاشقت شد و از این عشق مُرد!
تو نمیدانی...
تو هیچ چیز نمیدانی...
«من هرگز در زندگی بهاندازهی الآن که خودم را بهتمامی به تو سپردهام، احساس امنیت نکردهام.»
- از میان نامههای عاشقانه آلبر کامو به ماریا کاسارس.
اینقدر به اکساتون نچسبید.
سحر دولتشاهی اگه رامبد جوان رو ول نکرده بود الان با همایون شجریان نبود !
در من
کوچه ای است
که با تو در آن نگشتم
سفری است
که با تو هنوز نرفته ام
روزها و شب هایی است
که با تو به سر نکرده ام
و عاشقانه هایی
که با تو هنوز نگفته ام ...
"افشین یداللهی"
کاملا مشخص بود یه روزی برمیگردی،چون این حجم از خوبیو به هیچکس تو زندگیم نکرده بودم
کلیسا، یهودیان زیادی را به اجبار مسیحی میکرد و به خانه ی آنها سر میزد تا مطمئن شود آنها مراسم یهودی را به جا نمیاورند.
در همسایگی کاتولیکی، یک یهودی زندگی میکرد که آن کاتولیک او را به اجبار به کلیسا برد و پدر روحانی با ریختن آب مقدس بر او، این جملات را بر زبان اورد:
یهودی زاده شده، یهودی بزرگ شده، اکنون مسیحی هستی.
بعد از چند وقت همسایه مسیحی به خانه یهودی میرود و متوجه میشود که او طبق عادت یهودیها برای شبات ماهی درست کرده و مرغ درست نکرده است.
مرد یهودی در برابر چشمان متحیر و غضبناک مسیحی، چند قطره آب را بر روی ماهی میریزد و این جملات را تکرار میکند:
ماهی زاده شدهای، ماهی بزرگ شدهای، اکنون مرغ هستی..