یکی از موضوعاتی که زیاد پیش میاد وقتیه که ارتباطتون با یک نفر قطع میشه، یکیشون به سندروم وفاداری مزمن مبتلا میشه، اینطوری که نسبت به کسی که نیست احساس تعهد میکنه، همش منتظر یه زنگ یا پیام از طرف اونه، دائم طرف رو چک میکنه و عمیقا امیدواره که برگرده و خودش رو از روند عادی زندگی و خوشیها محروم میکنه و حتی به جای خالیش هم خیانت نمیکنه و این واقعیت تلخیه که خیلیهامون تجربهاش کردیم.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی هامون
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
وقتی دشمن توی جنگ کم میاره، میره سراغ خائنا و وطنفروشا. حالا وقتشه مثل دهه شصت گشتهای نظامی محله ها فعالتر شن و این آدما رو شناسایی کنن. ما هم باید توی محلههامون کمک کنیم و هرچیزی که مشکوک هست رو گزارش کنیم. خیانت نباید بیجواب بمونه؛ برخورد قاطع لازمه تا امنیت مردم و قدرت کشور حفظ بشه.
ما نسل خستهای هستیم که یاد گرفتیم آرزوهامون رو سانسور کنیم، تا بتونیم با حداقلها زنده بمونیم.
ما بار دردهای حلنشدهی نسل قبل رو کشیدیم و جرات نکردیم حتی بگیم «خستهایم» تا مبادا بگن ضعیفیم.
ناگهان؛
بزرگترین آرزوهامون این شد که فقط به زندگی عادی برگردیم.
بعضیهامون خیلی بیرحمانه داریم یه دردهایی رو تحمل میکنیم، دردهایی که خیلی بزرگتر از قد و قواره ماست، هیچوقت حق انتخابی براشون نداشتیم، زورشون خیلی بیشتر از لبخندهامونه، دردهایی که هر بار از خودت میپرسی چرا من؟ و هر بار جوابی که هیچوقت پیداش نکردی و غمگینترت میکنه.
مشکلات، نگرانیها و اضطرابهامون کم نیست. تا میخوایم به خودمون بیایم، تا میخوایم یکم خودمون رو جمع و جور کنیم همهچیز آوار میشه روی سرمون. ما غریبههایی هستیم با دردهای مشترکِ آشنا، ما جوونهایی هستیم که جوونیمون به تاراج رفت و چیزی ازش نفهمیدیم، ما یک زخم گنده روی صورت ایرانیم که هیچوقت قرار نیست خوب بشه.
الهه حسیننژاد رو کشتن…
ولی قصهی تلخ ما،
خیلی وقته شروع شده.
یه زن دیگه،
یه زندگی دیگه،
و یه درد تکراری...
ما فقط عزادار یه آدم نیستیم،
ما عزادار امنیتی هستیم
که هر روز ازمون گرفته میشه.
الهه رفت،
اما ترسی که پشت چشمهامونه،
هنوز اینجاست…
زخم هامون فقط درد نمیدن! بعضی هاشون عمق جدیدی بهت میدن، مثل ریشههایی که توی تاریکی خاک قویتر میشن.
گاهی دنبال خودمون توی گذشتهها میگردیم،
چون نسخهی قدیمیمون، تنها راه ارتباطی با احساساتیه که دیگه پیداشون نمیکنیم! احساساتی که فکر میکردیم همیشه باهامون میمونن، اما تو مسیر بزرگ شدن جا موندن.
ولی دقت کردید؟
همیشه پسرا رو محکوم کردیم به قوی بودن..
به تکیه گاه بودن...
به شعار مرد کگریه نمیکنه...
هیچوقت نخواستیم قبول کنیم اونا هم حق دارن خسته بشن ..
گریه کنن ...بشکنن....
هیچوقت نخواستیم قبول کنیم پسرا هم احساس دارن....
هیچوقت نپرسیدیم چیشد که نصف پسرامون سیگاری شدن.....
این روزا روزای سختیه ...ولی
برای پسر ها و مرد هامون سختر ...