یه جمله ی عربی خوندم امروز که
از دوستت دارم قشنگ تر بود :
«أحبک
أکثر اتساعاً من رؤیا عینیک
أکثر قرباً من مسامات جلدک»
دوستت دارم !
بیشتر از وسعتِ دید چشمانت ؛
نزدیکتر از روزنههای پوستت ...
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی چشمانت
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
•
عیناک قدری لا احد یهرب من قدره
چشمانت سرنوشتِ من است
هیچکس از سرنوشت خود نمیگریزد🤍
「♡」
وقتی میخوای از چشم هاش تعریف کنی بهش بگو:
دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست.️
- حسین منزوی
•
«أحبک أکثر اتساعاً من رویا عینیک
أکثر قرباً من مسامات جلدک »
دوستت دارم
بیشتر از وسعتِ دید چشمانت
نزدیک تر از روزنه های پوستت ..
「♡」
sometimes all you want is someone to sit quietly and listen to your eyes..
گاهی تنها چیزی که میخواهید این است که کسی آرام بنشیند و به حرف چشمانت گوش دهد...
.࿐
"Remember to always be thankful for the bad things in life. They open your eyes to the good things you weren't paying attention to before."
"به یاد داشته باش که همیشه برای چیزهای بد زندگی نیز شکرگزار باشی. آنها چشمانت را به خوبی هایی باز می کنند که قبلاً به آنها توجه نمی کردی."
.࿐
از برق چشمانت
پیراهن شکنجه را
بر تن محراب پوشاندم
تا به شکوه آید عشق ...
و آسمان ترانه خواند
برای رقص علفزارها؛
شوقی می کشاندم تا پرواز...
در آینه ی دریا
ماهی ها به فکر نشسته اند ؛
تو اما به چه می نگری ؟
به حلقه ی چشمانم که نغمه ی بهار دارد !؟
یا به گام های خاطره ای
که در خواهش جاده پیداست ؟
بیا کنارِ پنجره ی خیالم
تا ببینی چه سوز عجیبی دارد " هوایت "
می خواهم بدانی
طوفانی که اعماق جانم را لرزاند ،
چقدر بی رحم اند در نگاهت
همین قدر معلقم و سرگردان
و باز تورا ...
#لیلا_حاجتمند
دستانم را بگیر،
تا به ارتفاع چشمانت برسم!
به ارتفاع دوست داشتنت.
به مرکز جهانی دست نیافتنی...
سردم!
برفیم!
گرمای چشمانت مرا آب خواهد کرد.
و از من،
دو شاخه درخت خواهد ماند.
چند تکه لباس
و شال گردنی که تو برایم بافته ای...
#مهران_رمضانیان️
وچشمانت
داستانی است
طولانی...
از آنها که اگر صد ها بار بخوانی اش باز هم تازگی دارد..
این چشم ها غزلی است بی پایان ....
. .
ﺗﻜﻴﻪ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻪ تو را ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ، اما ﺍﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭه ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ میﺗﺮﺳﻢ. چشمانت را ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺳﺮﺩ ﺷﺪﻥ نگاهت میﺗﺮﺳﻢ. ﺩﺳﺘﺎنت ﺭا ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭه ﺧﺎلی ماندن ﺩستهایم میﺗﺮﺳﻢ. ﺁﻏﻮشت ﺭا ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺩﻭباﺭه بیپناه ﺷﺪﻥ میترﺳﻢ. ﺑﺎ تو ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺭا ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭه ﺭﻓﺘﻦﻫﺎ میﺗﺮﺳﻢ. ﻗﺼﻪ را ﻛﻮتاه ﻛﻨﻢ، من عشق ﺭا ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﻣﺎ ﺍﺯ همهی این “اما”ها میﺗﺮﺳﻢ …