یک روز بالشتَمو برمیدارم
جایِ خوابمو جمع میکنم
میندازم روی کولَم و خودمو میبَرَم یک جای دور؛
و از روزهای سخت و کسل کننده ای که دمار از حس قلب و روحم در اورده؛
بیدار میشم.

.فرگل مشتاقی