نازنینا مُلک دل تسخیر توست
پای جان بی قید
در زنجیر توست
آتشی اَفروختی بر جان من
سوختی هم
کفر و هم ایمان من
جُرعه ای در
جام هستی ریختی
خاک ما با عشق خویش آمیختی