دگرباره بشوریدم
بدان سانم به جان تو

که هر بندی
که بربندی بدرّانم به جان تو

من آن دیوانه ی بندم
که دیوان را همی‌بندم
زبان مرغ می‌دانم سلیمانم به جان تو

نخواهم عمر فانی را
تویی عمر عزیز من

نخواهم جان پرغم را تویی جانم به جان تو

چو تو پنهان شوی از من
همه تاریکی و کفرم

چو تو پیدا شوی بر من مسلمانم به جان تو ...

"مولانا"