اى دريغا که همه مزرعه دلهارا علف هرزه کين پوشانده است
و همه مردم شهر بانگ برداشته اند که چرا سيمان نيست
و کسى فکر نکرد که چرا ايمان نيست
و زمانى شده است که به غير از انسان هيچ چيز ارزان نيست ...