Tʜᴇɴ ʏᴏᴜ ᴡᴇʀᴇɴ'ᴛ ɴᴇxᴛ...
I ᴡᴀɴᴛᴇᴅ ᴛᴏ sᴀʏ ʜᴇ ᴡᴀs ʀɪɢʜᴛ.
Mᴀʏʙᴇ I'ʟʟ ʟɪᴠᴇ ᴀғᴛᴇʀ ʏᴏᴜ, ʙᴜᴛ I ᴡᴏɴ'ᴛ ʟɪᴠᴇ ᴀɴʏᴍᴏʀᴇ.
بَعد تو بَعدی نبود...
خواستم بگم خیلی حق نوشته بود
شاید بعد تو زنده بمونم ولی دیگه زندگی نمیکنم.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نوشته
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
نوشته بود: «دلم میخواد مدتی بمیرم. نه بخاطر اینکه ناامیدم، بخاطر اینکه خستهام. خیلی خیلی خسته!»
یجا دیدم نوشته بود:" یه نفر رو بشناس، بعد عاشقش شو، چون وقتی عاشقش میشی نمیتونی بشناسیش و یا اگرم بتونی دیگه زورت به خودت نمیرسه که درست فکر کنی و درست تصمیم بگیری." به نظرم این تکست حقیقت محض بود...
کتاب، برایم دنیای تازهایست ، حرفهای تازه و کارهای تازه ، همچین جذب نوشتههای کتاب میشوم که اگر بیخ گوشم توپ بترکانند حالیام نمیشود ، مثل آدم تشنه که به آب رسیده باشد ، هر جمله برایم شده است یک جرعه آب گوارا ، آب خنک ، صاف و زلال که به من جان میدهد.
- احمد محمود
♡
و چــِقدر قشنگ نوشته بود؛
اون چیزی که آدم هارو
کنارهم نگه میداره
شباهت هاشون نیست!
بلکه درک و شعورشون
نسب به تفاوت هاشونه...
صدای بی گزند
.️.
نوشته بود؛
بعضی روزها دلم میخواهد روی پیشانیام بنویسم:
«دارم برای زنده ماندن، آرام ماندن و عبور از طوفانهای درونم میجنگم؛ لطفا زخمی دیگر بر روی زخمهایم اضافه نکنید.»
نوشته بود:
خیلی از آدمهای امروزی به خودشون زحمت نمیدن یه نفر رو کشف کنن!
زیبایی هاش رو بیرون بکشن و در برابر تلخیهاش صبر کنن، آدمهای امروز، دوستی های کنسروی میخوان، یه کنسرو که درش رو باز کنن، یه نفر شیرین و مهربون از داخلش بیرون بپره و هی لبخند بزنه و بگه حق با توئه...
درود به رفاقتهای خاموش، نه تماسهای مداوم، نه پیامهای هر روزه، فقط یه قول نانوشته که میگه، هر وقت که بخوای من هستم.
یجا جمله قشنگی نوشته بود:
خیلیاتون دشمنید
زورتون نرسیده دوست موندید :)
محبوبم
تمام حرفها یک طرف ، همهی ترانهها ، قصهها ، همهی نوشتهها یک طرف ، شکل ماهِ شما هم یک طرف .️
- محمدصالح علاء
♡