صادق هدایت :

با هم که بودیم ، احتیاج به حرف زدن نداشتیم، درد همدیگر را می‌فهمیدیم 🤍

♡

باید گفت‌وگو کنیم، حتی وقتی حرف خاصی برای گفتن نداریم. از جزئیاتی بگیم که شاید بنظر بی‌اهمیت بیان، اما همینا مارو توی زندگیِ هم نگه میدارن. تعریف کنیم چایی‌ امروزمون رو با چی خوردیم، از فنجون قهوه‌مون، کتابی که داریم مطالعه‌ش می‌کنیم عکس بفرستیم، وقتی ناراحتیم یا بی‌دلیل خوشحالیم همدیگر رو در جریان بذاریم. که اگه از حال هم بی‌خبر باشیم، که اگه نگیم، که اگه نپرسیم کم‌کم از هم دور می‌شیم و به سکوت عادت می‌کنیم.

ما همیشه یا جای دُرست بودیم در زمان غلط،..
یا جایِ غلط بودیم در زمان دُرست،
و همیشه همینگونه همدیگر را از دست داده ایم!..

بیا شیرازی وار همدیگرو بخوایم؛
نه تو حال رفتن داشته باش ،
نه من حال دل کندن :)

جان من و جان تو
بسته‌ست به همدیگر!
همرنگ شوم از تو؛
گر خیر بود گر شر

مولانا


. .

‏شد شد، نشد از کنار هم رد میشیم وانمود میکنیم همدیگرو نمیشناسیم.!:))
• |.|

A relationship where you both water each other and also tend to your own growth >>>

رابطه ای که درش همدیگر رو سیراب می کنید و همچنین به رشد خودتون هم تمایل دارید>>>

تمام تاریخ عبارت است از جنگ سربازانی که همدیگر را نمی‌شناسند،
و باهم می‌جنگند، برای دو نفر که همدیگر را می‌شناسند و نمی‌جنگند...!


. .

جواب پیام دوستمو بعد س چهار روز دادم
داشتم توضیح میدادم که چقد درگیر بودم
که گفت حتی اگه درگیر نبودی هم اشکالی نداشت ، همیشه که آدم تو مود جواب دادن نیست ، چه خوبه همدیگرو این شکلی درک کنیم.


. .

من و یارم هیچگاه همدیگر را نخواهیم دید.
او به باد پاییزی می ماند،
من به برگی خشک.
او باد است، می آید؛
من برگم، می روم.

#علیرضاروشن