بعضی اوقات عصبانیت لازمه، برای آدمایی که فقط زبان خشم رو میفهمن، نه زبان احترام! بعضی وقتها باید عصبانی شد، چون بعضی آدمها، تا وقتی آرومی، فکر میکنن هیچ حد و مرزی نداری!
چون عصبانیت همیشه چیز بدی نیست! گاهی یک مرزه، برای اونایی که با مهربونی، کورتر میشن.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گاهی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
«آدم گاهی دلش میخواهد بنشیند و با یکی در مورد کتابی که خوانده است حرف بزند، درست انگار دارد دورهاش میکند. اما کو تا یکی اینطور و آنهمه اخت پیدا شود؟»
هوشنگ گلشیری
.بره گمشده راعی
بود و نبود آدما هیچ فرقی توزندگیامون نداره ..
باشن میگذره نباشنم میگذره ..
فقط بین این روزایی که میگذره یه حسایی بوجود میاد،که قلبتو تو دستاش میگیره و وقتی بهش فکر میکنی هی فشارش میده اونقدری فشارش زیاده که گاهی وقتا احساس خفگی میکنی .. :)
♡
گاهی طرف مقابلت تو رو با نسخهی دروغینش جذب میکنه، ولی با نسخهی واقعیش زخمیت میکنه.
Sometimes it takes a heartbreak to shake us awake and help us see we are worth so much more than we're settling for.
گاهی اوقات یه دلشکستگی لازمه تا ما رو از خواب بیدار کنه و بهمون کمک کنه تا ببینیم ارزش ما خیلی بیشتر از اون چیزیه که بهش راضی شدیم.
از حُریت تا خریت فاصله ای نیست؛
زیادند حر ها و خر هایی که در هر لباسی و با هر ژستی، ظاهر میشوند!
کسی از سرانجامِ خودش خبر ندارد
زیاد گولِ منم منم های خودتان و دیگری را نخورید گاهی در یک لحظه با یک انتخاب، کاملا بی مقدمه یا خر می مانی یا حر میشوی!
سوال اینجاست
آیا آنقدر از خریت فاصله داریم که حُر ها را ببخشیم؟!
"آزاده بودن" چیز خیلی خوبی ست؛
برای قومی که فکر کنند
نه ژست و ادا، نه جَهیدن و جنگیدنِ خالی و بیهوده!
کاش هر چه هستیم و نیستیم به قول حسین لااقل آزاده باشیم!
کنار هم که بودیم حرفهامون تمومی نداشت؛ از شعر و کتاب شروع میکردیم، میرسیدیم به فلسفه و عرفان، از موسیقی و هنر آسمون ریسمون میبافتیم، میرسیدیم به تحلیل تاریخ، گاهی بیهوا میرفتیم سراغ مرور خاطرات کودکی و آدمهایی که یه جایی توی گذشته جا موندن. حرفهامون مثل رود جاری بود؛ بیتوقف، بیقید، بیدغدغهی زمان. گاهی با یک جملهی ساده، ساعتها گرم صحبت میشدیم، گاهی یک نگاه کافی بود تا فکر هم رو بخونیم. الان اما همهی حرفها سنگینی میکنه روی دلم، تکرارشون میکنم و انگار توی دیوارهای خونه پژواک میشن، بدون شنونده. من هنوز از شعر شروع میکنم، به فلسفه و هنر میرسم، میخوام از خاطرات رد شم اما تو رو اونجا میبینم، جا میمونم از رفتن.
گاهی اوقات لازم نیست حتما کار بزرگی انجام بدی، همین توجههای کوچیک، بیشتر از اون چیزی که فکر میکنی روی حال آدم تاثیر دارن، همونها توی ذهن و دل آدم میمونن حتی بیشتر از هر حرف یا حرکت بزرگی.
#تیکه
گاهی وقتها
حسادت رفیق از رقابت رقیب بدتره :)
خیلی قشنگ میشه که گاهی اوقات مثل رفیق باشید؛ حتما نباید کل رابطه تون عاشقانه باشه؛ شوخی کنید؛ راحت باشید باهم؛ درد و دل کنید؛ از هم انتقاد کنید؛ بشین بهترین رفیق برای همدیگه!