پیر مرد به منشی اش گفت یک هفته بریم شمال!
منشی به شوهرش گفت یک هفته میرم ماموریت!
شوهره به دوست دخترش گفت یک هفته خونه خالیه!
دوست دخترش به شاگرد خصوصیش گفت یک هفته میره مرخصی!
شاگرده به بابابزرگش گفت آقا جون یک هفته تعطیلم میشه بریم شمال؟!
پیرمرد زنگ زد قرارو با منشی کنسل کرد!