تو را خبر ز دلِ بی قرار باید و نیست

غمِ تو هست، ولی غمگسار باید و نیست

مرا ز بادهء نوشین، نمی گشاید دل

که می به گرمیِ آغوش یار باید و نیست

(رهی معیّری)