من از مسافر دنيا شدن پشيمانم خدا چه مي کشد از خلقتم نميدانم اگر زبان به گلايه بگشايم مي ترسم تمام شهر را بگريانم سکوت مي کنم در اين شب تيره خودم که سوخته ام کسي را نسوزانم...