سوار تاکسی شدم،
کناریم دسش مرغ و روغن اینا بود
گفتم سبدِ کالاست...؟
گفت آره، گفتم پس ربّش کو
گفت مگه ربم میدن!؟؟
گفتم آره بابا مگه نگرفتی؟
بدبخت پیاده شد رفت دنبال رُب..!
خدایا منو ببخش
خودت دیدی جا خیلی کم بود