ای جوان مرد
اگر پنبه با آتش عشق بازی کند آتش با او چه گوید؟
گوید وصال ما مبذول است تو را از جانب کرم ما
لیکن موقوف است این وصال بر فنای تو.
تا تو باشی هرگز وصال نبود.
اندر ره عشق یا تو گُنجی یا من...

تا پنبه پندارد که وصال را وجود او دریابد ، عاشق وجود خود بُود و هرگز از او هیچ نیاید .
خود را درباختن ضرورت دارد ...


"عین القضات همدانی "