مجسمه ای با چشمانی باز و خیره به دوردست ، مبهوت یک شکست ، مغلوب یک اتفاق ، مصلوب یک عشق
خردهایش را دارد باد میبرد
بیا آخرین شاهکارت را ببین ؛ مجسمه ای ساختی به نام “من”