بعضی روزام هیچ اتفاقی نیوفتاده، ولی دلت میخواد غمگین باشی، دلت میخواد کمتر حرف بزنی، بیشتر خیره بشی، کمتر بیرون بری، بیشتر تنهایی وقت بگذرونی، تا خود صبح رو یه موسیقی غمگین قفلی بزنی و به رفتن کسی که شاید هیچوقت تو زندگیت نبوده فکر کنی و ریز ریز اشک بریزی، بعضی روزا انگار آدم وظیفه خودش میدونه تموم غم دنیا رو به دوش بکشه...
موجود عجیبیه این آدمیزاد.
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی خیره
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
دفترچه خاطرات دوران راهنماییم رو میخوندم، یه جا نوشته بودم: هر روز که در راه میبینمش به چشماش خیره میشوم، گمان میبرم این چشمهارو تا آخر عمرم فراموش نخواهم کرد.
الان یادم نمیاد برای کی نوشته بودم اینو
یه افسانه نادر هست که میگه :
"کسایی که موهاشون فرفریه، تو زندگی قبلی وقتی خواب بودن، معشوقشون موهاشون رو دور انگشت هاش میپچیده و با عشق بهشون خیره میشده." شاید انقدر حرارت اون نگاه زیاد بوده که موج موها به حالت اول برنگشته.
استرس بار اول بوسیدنش اون لحظه که نمیدونی ناراحت میشه یا همراهیت میکنه، خیره شدن به لبای هم؛ واقعا لحظات قشنگیه
اونجا که آقای داریوش میگه:
"دارم میرم که تو فکرم بمونی
دارم میرم دعا کن بر نگردم"
فقط باید سیگارت رو روشن کنی و با بغض به نقطه دور خیره بشی
من حتی به اون سقفیم که تو با اون چشای لنتیت بهش خیره میشی و میری تو فکر حسودیم میشه.
حتی اگه چشمامو ببندن
تا دیگه بهت خیره نشم
بازم فکرم میره سمت #تُ
تا ابد و تا ابد...
. .
"من بهشتم همه در دیدن خندیدن توست
تا تو باشی نشوم خیره به لبهای کسی"
-مولانا
✿ کپشن خاص ✿
هلن کلر میگه:
«وقتی دَری به سوی خوشبختی بسته میشود، دَر دیگری باز میشود ولی اغلب آنقدر به دَر بسته خیره میشویم که دَری که برای ما باز شده است را نمی بینیم!»
خلاصه بگم که؛ آدمی رفته، شغلی که از دستش دادی، رفاقتی که دیگه وجود نداره، رابطه ی که به هر دلیلی بهم خورده، راهی که به بن بست رسیده رو رها کن تا بتونی درهای جدید زندگیتو ببینی!
زمانی که غمگین هستیم؛
کنار پنجره میرویم و
خیره میشویم به فضای روبرویمان
و فقط فکر می کنیم،
به آنچه بر سرمان آمده است....
جسممان در کنار پنجره است؛
اما روحمان خدا میداند در کجا و
به یاد چه کسی پرسه میزند....
چه دردهای ناگفته ای که
در کنار پنجره با سکوت گفته ایم
و کسی از آن ها آگاه نیست...