"- آدم مغروری هستی؟
- نه چطور؟
- چون نگفتی دو قدم اونطرف نرو، یکم بیشتر بمون.
- وقتی تشنه به عشق ایستاده بودم درست سر پلهی اول، این تو بودی که چمدون سفر بستی. آدمی که میخواد بره دل رفتن رو داره. الآن نره، یکماه بعد، یکماه بعد نره، یکسال بعد.
- ولی منتظر بودم بگی نرو. بمون، یکم بیشتر بمون.
- الآن دیره؟
- الآن دیره.
- چرا؟
- آدم مغروری هستی. آدمهای مغرور میبازن، به همهچی، از همه بدتر به عشقشون. ما دوتا بازندهایم، یکی توی لباس عاشقی، و اون یکی توی جلد غرور."
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی رفتن
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
عاشقِ کبوتر بود!
می گفت:
پرندهای وفادارتر از آن نیست ...
رهایش که می کنی هرجا برود...
خیالت راحت است که برمیگردد ...
فقط دو روز حواسش پرت شد...
فقط دو روز فراموششان کرد...
همهشان رفتند ...
همهشان گم شدند!
او دانه میریخت اما دیر بود ...
هیچ کدامشان برنگشتند!
مشکل اینجاست...
ما یادمان رفته ...
هیچ تعهدی یکطرفه نیست!
وفادارترین کبوتر هم، برایِ ماندنش؛
دانه میخواهد ...
"توجه" میخواهد...
"عشق" میخواهد ...
هیچ کبوتری، ناچار به ماندن نیست ...
هیچ کبوتری!
نرگس صرافیان طوفان
هر کسی تو کتاب زندگیش، یه فصلی داره که وقتی بهش فکر میکنه تا اعماقِ وجودش تیر میکشه. از علاقههای بی سرانجام، از محبت به آدمای توخالی، از اعتماد به آدمای رفتنی...
.
کنار هم که بودیم حرفهامون تمومی نداشت؛ از شعر و کتاب شروع میکردیم، میرسیدیم به فلسفه و عرفان، از موسیقی و هنر آسمون ریسمون میبافتیم، میرسیدیم به تحلیل تاریخ، گاهی بیهوا میرفتیم سراغ مرور خاطرات کودکی و آدمهایی که یه جایی توی گذشته جا موندن. حرفهامون مثل رود جاری بود؛ بیتوقف، بیقید، بیدغدغهی زمان. گاهی با یک جملهی ساده، ساعتها گرم صحبت میشدیم، گاهی یک نگاه کافی بود تا فکر هم رو بخونیم. الان اما همهی حرفها سنگینی میکنه روی دلم، تکرارشون میکنم و انگار توی دیوارهای خونه پژواک میشن، بدون شنونده. من هنوز از شعر شروع میکنم، به فلسفه و هنر میرسم، میخوام از خاطرات رد شم اما تو رو اونجا میبینم، جا میمونم از رفتن.
امروز تاسوعاست ...
امروز میخوام ﺩﻋﺎ ﮐﻨﻢ ...
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺘﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯾﻢ ﮐﻪ
بعضیاشون مریض هستن ...
بعضیاشون قرض دارن ...
ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻥ ...
ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﺸﮑﺴﺘﻦ ...
ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ تنهاﻥ ...
ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎامیدن ...
بعضیاشون داغدارن ...
ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﻋﺎﺷﻘﻦ ...
بعضیا در آرزوی رفتن به کربلا ، مشهد و ...
بعضیادر آرزوی داشتن فرزند
بعضیا گره سختی افتاده تو زندگیشون
بعضیاشونو میشناسم ...
بعضیاشونو نمیشناسم ...
◇ خدایا ...
هواﯼ ﺩﻻﺷﻮﻧﻮ ﺩاشته ﺑﺎﺵ
ﻧزﺍﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺑﻤﻮﻧﻦ
ﺩستشـﻮﻧﻮ بگیر و همه حاجت روا
امین یارب العالمین ....
خیلی سادست؛ اگه طلا زنگ زد طلا نبوده، اگه عشق تموم شد عشق نبوده، و اگه دوستا رفتن هیچوقت دوست نبودن.
آدمهایی که داغ عزیز دیدن رو از نزدیک ملاقات کردین؟!
یه ترکیب بیتفاوتی و غم تو چهرشونه که منو میترسونه؛
ارتباط داشتن با این آدمها خیلی سخته، تو زندگیشون تا تهِ سیاهی رو رفتن و دووم آوردن، همین تجربه شجاعشون کرده و بهشون یاد داده هر درد و فقدانی رو میشه تحمل کرد.
پسری که غر میزنه سر مسافرت رفتنت چون فقط ازش دور شدی و نتونستی بری پیشش ؛
اگه گفتید چیه !!
افرین گلی از گل های بهشت🩵
⁴'⁷
یکی از چیزایی که این روزا خیلی داره اذیتم میکنه احساس هدر رفتنه. هدر رفتن جوونیم، پتانسیلم، روزها و زمان. انگار همشون دارن هدر میرن و من هیچ کاری از دستم برنمیاد.
با فاکتور گرفتن صدای بارون و صدای ِ طبیعت
از نظر من قشنگترین صدا ، صدای خنده
آدمهاست مخصوصا اونایی که با خنده هاشون خندت میگیره :)🤍