خیلی وقتها ما نمیخوایم زندگی رو ترک کنیم ما فقط دلمون یه لحظهی امن میخواد! یجا که توش لازم نباشه نقاب بزنیم، یا وانمود کنیم که حالمون خوبه.این خستگی نشونهی ضعیف بودنمون نیست، نشونهی اینه که مدت زیادی رو بدون تکیهگاه ادامه دادیم.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی زیاد
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
جناب بحرینی خیلی وقت پیش درد ما رو تبدیل به کلمه کرد وقتی نوشت :
" مسئله این است که جغرافیا زورش زیاد است و من خستهام "
من برای یک آدم تاکسیک زیادی خوبم، برای آدم خوب زیادی تاکسیکم.
یکی از موضوعاتی که زیاد پیش میاد وقتیه که ارتباطتون با یک نفر قطع میشه، یکیشون به سندروم وفاداری مزمن مبتلا میشه، اینطوری که نسبت به کسی که نیست احساس تعهد میکنه، همش منتظر یه زنگ یا پیام از طرف اونه، دائم طرف رو چک میکنه و عمیقا امیدواره که برگرده و خودش رو از روند عادی زندگی و خوشیها محروم میکنه و حتی به جای خالیش هم خیانت نمیکنه و این واقعیت تلخیه که خیلیهامون تجربهاش کردیم.
Put aside the repeated sacrifice and tell him when he is upset:
This world itself is very bitter, because God has poured all the sugars in your smile..! So laugh.
قربون صدقه های تکراری رو بزارید کنار و وقتی ناراحته بهش بگید: «این دنیا خودش زیادی تلخه،چون خدا همه ی قند ها رو ریخته تو لبخند تو..! پس بخند»
تو این دوران سخت هرکاری میکنید فقط به خودتون عذاب وجدان و احساس گناه ندید.
اگر کار نمیکنید، اگر زیاد میخوابید، اگر احساس افسردگی یا ناکارآمدی دارید، کاملا طبیعیه.
حتی قراردادهای کاری هم در شرایط جنگ لغو میشوند، پس هیچ چیز عادی نیست و این هم تقصیر شما نیست.
از خود گذشتن زیاد باعث میشه که از یجایی ببعد آدما ازت بگذرن!
خیلی اوقات فقط فکر میکنی که دوستای زیادی داری! در صورتی که فقط آدمای زیادی رو میشناسی.
این جمله زیادی خوبه ، میگه:
اَز چشم من اُفتادی و بر نقش زَمینی
پا میخوری ، اَلحق سزاوار همینی...
• |.
آدم از هر جایی که میره بخش زیادی ازش جا میمونه اونجا. روی کاشی هاش، روی میزی که دستشو میذاشت روش، روی صندلی و مبلش، روی دسته ی شیر آب، کلید برق...
و واقعا عجیبه بدونی توی همینجایی که تو قدم میزنی، بعدا یه سری آدم دیگه قدم میزنن و خاطرات جدید متفاوتی میسازن.
بار آخر به اطراف یه نگاه اجمالی میندازی، درو قفل میکنی و آخرین تماس دستت قطع میشه با دستگیره ی دری که هر روز بهش میخورد
و میری.
خداحافظی خیلی عجیبه...