دلم می‌خواهد دنیا
برایِ مدتِ زیادی شب باشد
کسی کاری به کارم نداشته باشد،
نگرانِ چیزی نباشم و اَطرافم در سکوت فرو برود...!

دلم می‌خواهد دنیا
برایِ مدتِ زیادی شب باشد،
کسی کاری به کارم نداشته باشد،
نگرانِ چیزی نباشم و اَطرافم در سکوت فرو برود..

خودم این رو نمیخوام ولی یه روز همه این اشک‌هام لکه میشه تو زندگیت، کارماعه دیگه.

اونجا که محمود درویش میگه:
می‌گویند: ‏«برایت خواب‌ های خوشی را آرزومندیم»
خواب زیبا به چه کارمان می‌آید؛
وقتی ما گرفتارِ بیداری دردناکی هستیم!

این منم ، کسی که ازش توقع زندگی‌ بزرگسالانه و کارمندی دارید

♡

من آدمِ بدی نیستم...
همین که سرم به کار خودم گرم است و کاری به جهان هیچ‌کس ندارم،
همین که آنقدر مشغولیت فکری دارم که ذهن و افکارم برای حواشی و مسائل پوچ و دشمنی‌ها کفاف نمی‌دهد،
همین که لبخند و مهربانی را از آدم‌ها دریغ نمی‌کنم.
همین که تلاش می‌کنم به قدر دامنه‌ی تاثیر خودم، سازنده و کارآمد و مفید باشم.
همین که در عمق بی‌رحمی روزگار، هنوز هم کودکانه می‌خندم و کودکانه می‌بخشم و کودکانه ذوق می‌کنم؛
نه که خوب باشم اما،
من آدم‌ بدی نیستم...

می‌خواهم آنقدرشعر بگویم
‏که اگر فردا مُردم
نتوانی انکارم کنی…

این چت بالا زندگی منو تغییر داد

تنها کارمندی میشناختم که میلیونر شد و رازشو ازش پرسیدم و این چت برای اون زمان و زندگیم تغییر کرد

لابلای وسایلم، چیزهایی هست که
نه به کارم میان، نه دلم میاد دور
بندازمشون…
توو سرم هم همین
وضعیت حاکمه…
من گذشته‌ای رو از
بَرم، که نه می‌تونم فراموشش کنم،
نه دوست دارم مرورش کنم…

قصد جان می کند این عید و بهارم بی تو
این چه عیدی و بهاری است که دارم بی تو

گیرم این باغ ، گُلاگُل بشکوفد رنگین
به چه کار آیدم ای گل ! به چه کارم بی تو ؟


حسین منزوی