یادم آید، تو به من گفتی:
از این عشق حذر کن!
لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،
آب، آیینه عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم:‌ حذر از عشق!؟ ندانم!
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!
روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!




فریدون مشیری

سخت دلبستگی‌ای داشت به بالم صیاد
تا نشد بالش او پُر ز پَرم خواب نکرد

غنی کشمیری


. .

اگر خدا بخواهد ،
صیاد هم میشود منجی...

#شبتون_در_پناه_حق.🩵

خبر دهید به صیاد ما، که ما رفتیم...
به فکر صید ِدگر باشد و شکار دگر...


#وحشی_بافقی

خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم
به فکرِ صید دگر باشد و شکارِ دگر

#وحشی_بافقی

.
میدونستین ژانری هست در شعر کلاسیک به نام "شعر واسوخت"؟؟

شعری در اعراض به معشوق و اظهار بی‌نیازی از اون:
خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم
به فکر صید دگر باشد و شکار دگر

.
یـار مـن زیبـا و چشمِ
شـورِ دشمن هـا زیـاد

می سپـارمـ عشـق خـود را
مـن بـه دست و إن یَکـاد ..️

#شیدا_صیادیپور

.

.
میدونستین ژانری هست در شعر کلاسیک به نام "شعر واسوخت"؟؟

شعری در اعراض به معشوق و اظهار بی‌نیازی از اون:
خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم
به فکر صید دگر باشد و شکار دگر

و چون صیاد او بُوَد
جز در دام افتادن روی نیست
و چون مکر او کند
جز به طریق استدراج رفتن محال بُوَد...

"نامه ها
عین القضات همدانی "

صیادها خبر آوردند
قایقے ڪہ تنها تن بہ موج داده بود بشڪستہ است