•
« چشمای تو » مثلِ شعریه که مولانا سروده باشه و علیرضا قربانی خونده باشه .️
♡
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی شعری
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
•
هر کس میباید در طول روز
آوازی گوش کند شعری بخواند
تصویری زیبا ببیند و اگر ممکن بود
چند کلام حرف عاقلانه بزند
- گوته
♡
برای ما کسی شعر نخواهد گفت
خوشا به حال تو که مخاطب شعری ....
#علی_سید_صالحی
You deserve a love that feels like a bonfire on a cold evening, poetry to a lonely soul, and the sun to the awaiting sky.
تو سزاوار عشقی هستی که در یک غروب سرد مثل آتش و شعری باشد برای روحی که تنهاست.
و مثل خورشیدی که در انتظار آسمان است.
.࿐
جهان از آغاز تا پایان
شعریست محزون.
کسی در خواهد زد
و خواهد آمد
که چشمان تو را خواهد داشت
و همان حرف تو را خواهد زد
ولی من او را نخواهم شناخت.
#بیژن_جلالی
.کپشنِ خاص.
- #حالِ مرا ،
از #شعرهایم بو نخواهی برد !
من ،
پشتِ #شعری که نخواهم گفت ،
#میمیرم
#راضیه_فولادوند
هروقت که با آدمی تازه آشنا میشوم
شعری تازه دارم
و میدانم،
که کلاهی دیگر
سرم رفته است..
.
اگر شعری آرامِتان کرد
دعایی به حالِ شاعرِ
بَدحالش کُنید ؛
ثواب دارد ..
. .
.
میدونستین ژانری هست در شعر کلاسیک به نام "شعر واسوخت"؟؟
شعری در اعراض به معشوق و اظهار بینیازی از اون:
خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم
به فکر صید دگر باشد و شکار دگر
لیوانی چای ریخته بودم و منتظر بودم خنک شود. ناگهان نگاهم به مورچه ای افتاد که روی لبه ی لیوان دور میزد. نظرم را به خودش جلب کرد. دقایقی به آن خیره ماندم و نکته ی جالب اینجا بود که این مورچه ی زبان بسته ده ها بار دایره ی کوچک لبه ی لیوان را دور زد. هر از گاهی می ایستاد و دو طرفش را نگاه میکرد. یک طرفش چای جوشان و طرفی دیگر ارتفاع. از هردو میترسید به همین خاطر همان دایره را مدام دور میزد. او قابلیت های خود را نمیشناخت. نمیدانست ارتفاع برای او مفهومی ندارد به همین خاطر در جا میزد. مسیری طولانی و بی پایان را طی میکرد ولی همانجایی بود که بود.
یاد بیتی از شعری افتادم که میگفت " سالها ره میرویم و در مسیر ، همچنان در منزل اول اسیر"
ما انسان ها نیز اگر قابلیت های خود را میشناختیم و آنرا باور میکردیم هیچگاه دور خود نمیچرخیدیم. هیچگاه درجا نمیزدیم