برای زنی که بارها رفتن آدمها را دیده
اما هر بار محکمتر تکههای خورده شده
وجودش را جمع کرده،
تنهایی نه یک تراژدی،
بلکه امری عادیست
چنین زنی به راحتی “نه “میگوید
و بی نیاز از هرکس از خود دفاع میکند.
نه سردی نگاهی قلبش را میلرزاند
نه رفتن کسی دلش را ….
#رامین_وهاب_راوی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی لرزان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
خواستم بگم تا ابد دوست دارم
دیدم این جمله خیلی قشنگ توصیفش کرده:
بعد از مرگم
اگر نسیمی شانهات را لرزاند
بدان منم که هنوز دوستت دارم .. 🤍
اگر آیندگان بخواهند درباره ما و این زمانه بنویسند، خواهند گفت آنها کسانی بودند که زندگیشان بخشی با ناامیدی گذشت، بخشی با خشم، بخشی با ترس، آونگ میان سه ناخواستنی، لغزان و لرزان.
نه تحسین شان
نه قضاوت شان
هیچ کدام نباید جهان درونت را بلرزاند
تو اصالتی
نه انعکاس نگاهِ دیگران 🤍
- لاادری
「♡
خدایا
با همین دستان ریز و لرزانم،
یکییکی آرزوهایی را که با نخ خیال بافته بودم،
به خاک سپردم
قلبم، دیگر گورستانِ رؤیاست...
جایی نمانده برای دفن حسرتهای تازه....
ای مهربان بیمرز!
تو جز من بندههای زیادی داری، اما من جز تو پناهی ندارم......
در میان بیکران بندگانات
من همانند قطرهای در اقیانوسم
اما برای من،
تو خود اقیانوسی......
خدایا!
از این پس،
قفل بزن بر درِ وا ماندهی دلم، تا هیچ رؤیای دیگری جرأت فرود آمدن در این ویرانه را نداشته باشد.
نه دلم تاب تولد آرزوی نو دارد،
نه اشکهایم، طاقت بدرقهی دیگری
آنجا که زنی با موهای آشفته و لبخند غمگین
بر سنگفرشهای بارانخوردهی شهر، راه میرود و در ذهنش شعری بیقافیه را زمزمه میکند.
و آنجا که مردی، پشت پنجرهی مهگرفته اتاقش، دستی لرزان بر چهرهاش میکشد،
آرام در سکوت به سیگارش پک میزند و
دخان سیگارش را در آغوش نیستی رها میکند.
جاییست که شاید هردو فکر میکنند
نجاتشان در گریز است
اما این فکر تنها توهمی بیش نیست.
رفتن، تنها شکل دیگری از ماندن در تنهاییست.
هیچ چیز و هیچکس نمیتواند
تنهایی بیانتهایشان را پر کند.
#رامین_وهاب_راوی
بیخیالِ زمین
حواستان جمعِ دلِ آدمهایی باشد
ڪہ شاید ناخواسته،
روزی هزار بار میلرزانید و
عینِ خیالتان نیست...
#علی_قاضی_نظام
عادت کرده ام
به کم بودنت !
به دوست داشتنی
که برای من نیست !
عادت کرده ام بروی
برگردی . . .
ببخشم و باز تکرار کنم
این حماقت بی پایان را
عادت کرده ام به
سردیِ مطلقی که دلم را میلرزاند
نامهربانم !
روزی تا ابد خواهی رفت . . .
و برایت خواهم نوشت :
"گاهی هم ترک عادت موجب مرض نمیشود"
پ مثل پدر
کاش سوره ای به نام "پدر" بود
که این گونه آغاز میشد:
قسم به قلب دوست داشتنیت .
قسم به آغوش گرمت که پناگاه من بود .
قسم به مهربی پایانت .
قسم به کوله بارخستگی هات .
قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میدهد .
و قسم بر چشمان همیشه نگرانت...
قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند .
از برق چشمانت
پیراهن شکنجه را
بر تن محراب پوشاندم
تا به شکوه آید عشق ...
و آسمان ترانه خواند
برای رقص علفزارها؛
شوقی می کشاندم تا پرواز...
در آینه ی دریا
ماهی ها به فکر نشسته اند ؛
تو اما به چه می نگری ؟
به حلقه ی چشمانم که نغمه ی بهار دارد !؟
یا به گام های خاطره ای
که در خواهش جاده پیداست ؟
بیا کنارِ پنجره ی خیالم
تا ببینی چه سوز عجیبی دارد " هوایت "
می خواهم بدانی
طوفانی که اعماق جانم را لرزاند ،
چقدر بی رحم اند در نگاهت
همین قدر معلقم و سرگردان
و باز تورا ...
#لیلا_حاجتمند