روی لباسات هر از گاهی خاک می‌شینه و کسی جرعت نمی‌کنه بندازتشون تو ماشین لباسشویی، چون ما ناخواسته تظاهر می‌کنیم هنوز بوی تو رو می‌دن. تصور می‌کنیم گاهی به خونه برمی‌گردی.

ساموئل بکت یه جایی نوشته بود:
آدم ها
یک زمانی
در یک جایی
ناخواسته خودشان را جا می‌گذارند
و می‌روند...

ناخواسته آمدی
شدی خواستنی ترین آدم زندگیم

.࿐

همه‌ی ما زخم‌هایی را با خودمان حمل می‌کنیم که اگر موفق نشویم حلشان کنیم و از آن‌ها التیام یابیم، به مرور تبدیل می‌شوند به تیغه‌هایی تیز و بُرّنده که ناخواسته با آن‌ها، دیگران را زخمی می‌کنیم.
و جهان، پر شده از آدم‌هایی که هربار به هم نزدیک شدند، به هم زخم زدند؛ بی‌آنکه بدانند این زخم‌ها یادگار همان زخم‌ها و آسیب‌هایی‌ست که در گذشته بخشی از روانشان را درگیر کرده و برای التیام آن، هیچ کاری نکرده‌اند!
و زخم‌های التیام نیافته، محو نمی‌شوند!
و زخم‌های التیام نیافته، می‌مانند و سرسخت می‌شوند و آسیب می‌زنند...

#نرگس_صرافیان_طوفان

باز‌ من ناخواسته باسن شمارو سوزوندم؟ عذر میخوام

حافظه ی آدم، در ندارد که آدم ها برای رفت و آمدشان اجازه بگیرند.
در زندگیِ هر کس، چند نفری هستند که برای رد شدن از مرز ذهن، ویزا لازم ندارند و خواسته و ناخواسته، همه جا با او هستند، تا پای گور هم...

. فریبا وفی
. بعد از پایان

یه وقتایی بهش بگین میدونم بعضی روزا آدم جالبی برات نیستم و یکمم رو مخم بعضی وقتا هم حرفای چرت و پرت میزنم و عصبیت میکنم یه وقتایی هم ناخواسته از روی حسودی یا هر چیزدیگه اذیتت میکنم ولی خب هیچکس نمیتونه به اندازه من دوست داشته باشه.️.

درسته از بیست سالگی به بعد زندگی با خانواده سخته، درسته خیلی جاها ممکنه خواسته و ناخواسته سد راهت بشن ولی به نظرم توی 90% موارد آخرین جایی که میتونی پناه ببری و کمک بخوای و حواسشون بهت هست خانواده اس.

شبها
چشمهایم را میبندم که بخوابم
ناخواسته به ذهنُ خیالم میایی
نور افتاب به چشم هایم میتابدو
من هنوز بیدارم...
:ساحل
:

روئیدی در قلب من
بسان گل کوچکی
که کنار دیوار می‌روید...
همین‌قدر ناخواسته، عاشقت شدم