ـکسی را چنان دوست داری که برایش بجنگی ؟

از جنگ ها برگشته ام ، با زخم ها و موی سپید و یاد گرفتم صبور باشم و به تماشا قانع ..

صدای بی گزند
.️.

نه دیگه دلم میخواد تو رابطه باشم، نه دوست‌هام رو ببینم، نه برم‌سرکار، میخوام فقط دراز بکشم، خیره بشم به سقف، گم شید.

اصلا حواسم به حرف هایش نبود
نه اینکه دوستش نداشته باشم !
فقط حوصله ی حرف زدن نداشتم ...
یادمان باشد همه ی آدم ها حق دارند یک وقت هایی خسته باشند ،
حق دارند گاهی حوصله نداشته باشند ،
و حق دارند بخواهند یک زمان هایی سکوت کنند و تویِ لاکِ خودشان باشند ...
آدم هایِ بی حوصله ، همان آدم هایِ سابق اند ،
فقط کمی خسته اند ،
قدری به حالِ خودشان که باشند ؛
خوب می شوند ...

. .

من شاید بخوام سر شغلم و موقعیت اجتماعیم با آدم‌ها رقابت کنم، اما هیچوقت بخاطر موندن پارتنر، رفیق، دوست و هر آدمی که بخوام تو زندگیم بیش از حد مراقبش باشم که کسی نزدیکش نشه و فلان‌ جا نره و فلان کار نکنه رقابت نمیکنم، چون اعتقاد دارم آدمی که برای منه هیچوقت قرار نیست از دستم بره اگه رفت حتما مال من نبوده.

اگه تورو داشته باشم به هرچی میخوام میرسم..


. .

𝐈'𝐦 𝐧𝐨𝐭 𝐚𝐧 𝐞𝐱𝐩𝐞𝐧𝐬𝐢𝐯𝐞 𝐠𝐢𝐟𝐭𝐬 𝐤𝐢𝐧𝐝 𝐨𝐟 𝐩𝐞𝐫𝐬𝐨𝐧. 𝐈𝐟 𝐲𝐨𝐮 𝐰𝐫𝐢𝐭𝐞 𝐚 𝐩𝐚𝐫𝐚𝐠𝐫𝐚𝐩𝐡 𝐟𝐨𝐫 𝐦𝐞 𝐈'𝐥𝐥 𝐫𝐞𝐚𝐝 𝐢𝐭 𝐨𝐯𝐞𝐫 𝐥𝐢𝐤𝐞 𝟏𝟎𝟎 𝐭𝐢𝐦𝐞𝐬.

من از اونایی نیستم که اهل کادوی گرون قیمت باشم ، اگه برام چند خط بنویسی ، صد بار هم که شده برای خودم می‌خونمش .️

یه وقت‌هایی بدون عذاب وجدان میتونم آدم بدی باشم و این واقعا لذت بخشه.

نه دوری که منتظرت باشم
و نه نزدیک که به آغوشت کشم
نه از آنِ منی که قلبم تسکین گیرد
و نه از تو بی‌نصیبم که فراموشت کنم !
تو در میان همه چیزی

در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
می‌گویمت از دور دعا گر برسانند…

او انسان نیست، من قلب خود را به او دادم، او قلبم را گرفت اما تا سر حد مرگ فشرد و بعد دوباره به طرف من پرتش کرد، قلب آدمی جایگاه احساس اوست، از آنجا که او قلب مرا نابود ساخت، دیگر این قدرت را در خود نمیبینم که نسبت به او احساسی داشته باشم.