سلام
بر آنان که بی حساب از ترس‌ها، تاریکی‌ها و سیاهی‌هایم برایشان گفتم و بازهم مرا شجاع، پرنور و پررنگ دیدند...


سلاااااااااااام روزتون باب دل

When you think of something, you actually send it an invitation card‌‌

وقتی به چیزی فکر میکنید در واقع برایش کارت دعوت میفرستید‌‌

در نامه ای برایش نوشت :

حسی که گفتم شاید با کمی قدم زدن بگذرد
مرا وسط خیابان به گریه انداخت ...

#پیرمرد

برایش نوشت:
«در جهانی پُر هیاهو، کنار تو احساس آرامش می‌کنم.»

در نامه‌ای برایش نوشت:
«باعث می‌شوی که فراموش کنم غمگینم.»

زمانی که «محمود درویش» شاعر و نویسنده‌ (فلسطینی) عاشق «ریتا» (اسرائیلی) شد برای او نوشت:
«من بر خلاف قبیله و وطن و باورهامون، عاشقت شدم ولی می‌ترسم تو مرا ناامید کنی.»
اما بعدها فهمید «ریتا» جاسوس اسرائیل بود؛
برایش نوشت:
«حس می‌کنم وطنم دوباره اشغال شده، شاید برای تو چیز بی‌اهمیتی باشد، ولی آن قلب من بود.»

«مدتی طولانی در سمتی از سخن بودم که انتظار می‌کشید. در سمتی که همیشه بود، و هیچ گاه برایش نبودند. چنین رفتاری را، آموختم. و از این بابت، شرمسارم.»

گهگاهی
زن قصه ات را بانویِ من صدا کن !
گاهی با عجله اسمت را که میگوید
آرام بگو ، جانم ؟
بعد می بینی چه با شرم می گوید
جانت بی بلا باد
گاهی بی هیچ دلیلی برایش شکلات بخر
کنارش بنشین و تماشا کن ، بانویی را که ذوق می کند
از همان شکلاتی که باور کن شیرینیش بیشتر بخاطرِ
دستانِ توست آقای عاشق ... !


ادامه ی روزتون دلچسب

هر قلبی نیازمند قلب دیگری است، تا برایش ذوق کند، بخندد، گریه کند، زندگی کند

.࿐

ما از آنان که برایشان تب میکردیم مردنی تر بودیم