I am happy that I have gone
through many things

خوشحالم که خیلی چیزارو پشت سر گذاشتم

من خیلی آدم "میرم غیب میشم تا وقتی که حالم خوب شه" ای هستم.

من هیچوقت اهل نفرین نبودم، ولی الان از ته قلبم میخوام باعث و بانی اینکه من حتی وقتی دارم میخندم، حالم خوب نیست هیچوقت حالش خوب نباشه.

تراپی؟ نه ممنون با تکستای این چنل حالم خوب میشه

‏وَ...

حالم را هر کس پرسید،بگو؛
خوب است،
اشکش روان،
اندوهش جاری،
زخم ها عجیب کاری بود...

غمگینم، دوست دارم یکی از ته دل دوستم داشته باشه، حواسش بهم باشه، نگرانم شه، حالم براش مهم باشه، سراغم رو بگیره، فراموشم نکنه و وقتی حتی یه کلمه هم حرف نمیزنم از تو چشام بفهمه چمه.

دوباره حالم خوبه (دارم تظاهر می‌کنم اون اتفاق هیچ‌وقت نیفتاده)

یه چیزی باید باشه که آدم بهش تکیه کنه برای ادامه دادن زندگی، منظورم اینه که غیر از لذت بردن از ذات زندگی یه چیزی باید باشه برای اینکه خودت رو از معلق شدن نجات بدی، برای من اون چیز یادگرفتنه، وقت‌هایی که دارم یچیزی یاد میگیرم واقعا حالم خوبه و هیچ خبری از غم و غصه و افسردگی و دل‌مردگی نیست .

نمیخوام غر بزنم ولی بیرون میرم
حالم خوب نیست، خونه میمونم
حالم خوب نیست، مهمونی میرم
حالم خوب نیست، سرکار حالم خوب
نیست، وسط تمرین حالم خوب
نیست، کلا همه‌جا حالم خوب نیست.

فکر می‌کنم اون اتفاقی که قراره بیفته تا بعدش بالاخره حالم خوب شه اصلا وجود خارجی نداره.