بابابزرگم میگه من قدیما گنج یاب داشتم با همون تونستم مامان بزرگتو پیدا کنم.
یاد بگیرین
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی امان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
میدونی رسیدن کِی قشنگه؟
بعد از جنگیدن..
بعد از سختی..
بعد از اشک..!
اونوقت اون رسیدنه، طعم چایی با عطرِ هل توی بارون میده یا طعم قرمه سبزیهای جا افتاده مامان یا طعم اون تیکه آخر نون بستنی قیفی؛ دیدی چقدر لذت بخشه همش!؟
رسیدن بعد سختی هم همینه!
اونوقت که از ته دلت میگی آخیششش.. ارزششو داشت اون همه جنگیدن.
الهی که نصیب همتون این آخیش دلچسب...
آمدم سر بزنم شعر بخوانم بروم
آنقدر دلزده هستم که نمانم بروم
به همین کوچه و این خانه و دیوار اتاق
و به آیینه سلامی برسانم بروم
آخرین بار به لب هات کمی زل بزنم
به دلم طعم لبت را بچشانم بروم
یک کمی خاطره جامانده که بردارم و بعد
تن رنجور خودم را بکشانم بروم
بغض هم واسطه شد خواست دلت را ببرد
تو خریدار نشو، زود برانم بروم
باز باران زده در گوشهٔ چشمم، باید
اشک... در دفتر شعرم بچکانم بروم
به تاریخ تولدمان نگاه نکنید، به اینکه متولد شصت و پنجیم یا هفتاد و سه! به زخمهایمان نگاه کنید، به دلهامان، به خاطراتمان نگاه کنید.
سنمان را از انتظاری که چشمهامان کشیدهاند، از روزهایی که از شب شدنش ترسیدهایم، از شبهایی که هیچگاه به صبح نرسیدهاند، سن مان را از آنهایی بپرسید که از رویاهامان خبر داشتند و با این حال تنهامان گذاشتند...
ما بزرگ شدیم زودتر از آنچه باید، ما عاشق شدیم بیشتر از آنچه باید. ما پیر شدیم، مردیم بسیار زودتر از آنچه باید...
.مسلم علادی
𝑻𝒐 𝒕𝒉𝒐𝒔𝒆 𝒘𝒉𝒐 𝒅𝒐 𝒏𝒐𝒕𝒖𝒏𝒅𝒆𝒓𝒔𝒕𝒂𝒏𝒅
𝒚𝒐𝒖 𝑫𝒐 𝒏𝒐𝒕 𝒃𝒐𝒓𝒓𝒐𝒘 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕
به کسایی که شمارو نمیفهمن
قلبتونو امانت ندید :)
♡
ماجراهای خنده دار من و مامانم ....
• • عالیه ترکیدم از خنده ....️
𝑫𝒐𝒏'𝒕 𝒍𝒆𝒏𝒅 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 𝒕𝒐 𝒔𝒐𝒎𝒆𝒐𝒏𝒆 𝒘𝒉𝒐 𝒅𝒐𝒆𝒔𝒏'𝒕 𝒖𝒏𝒅𝒆𝒓𝒔𝒕𝒂𝒏𝒅 𝒚𝒐𝒖.
قلبتو به کسی که تو رو نمیفهمه امانت نده!
.࿐
من از مامان و بابای همهی دوستام
معذرت میخوام
که منو مورد اعتمادتریت دوست
بچشون میدونن:)
. .
•
ببین یادت نره اگه یه روزی کسی قلبش رو داد بهت امانت دار خوبی باش .️
「♡」
امان از حرف نزدن، وقتی حرف نمیزنی از دغدغههای ذهنیت، آروم آروم یکی از پایههای مهم رابطه نابود میشه و نتیجش میشه دوتا آدمی که نمیدونن چیشد یهو کار به اینجا رسید.
اگه از حرف زدن نمیترسیدید خیلی چیزا عوض میشد...
. .