تا دیر نشده میخوام اینو بهت بگم یه روز میفهمی خونه نه دیواره نه سقف.
خونه «صدای باباست» و «بوی غذای مامان»... :)
صدای بی گزند
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی دیواره
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
تا دیر نشده میخوام اینو بهت بگم یه روز میفهمی خونه نه دیواره نه سقف.
خونه« صدای باباست» و« بوی غذای مامان»... :)
کنار هم که بودیم حرفهامون تمومی نداشت؛ از شعر و کتاب شروع میکردیم، میرسیدیم به فلسفه و عرفان، از موسیقی و هنر آسمون ریسمون میبافتیم، میرسیدیم به تحلیل تاریخ، گاهی بیهوا میرفتیم سراغ مرور خاطرات کودکی و آدمهایی که یه جایی توی گذشته جا موندن. حرفهامون مثل رود جاری بود؛ بیتوقف، بیقید، بیدغدغهی زمان. گاهی با یک جملهی ساده، ساعتها گرم صحبت میشدیم، گاهی یک نگاه کافی بود تا فکر هم رو بخونیم. الان اما همهی حرفها سنگینی میکنه روی دلم، تکرارشون میکنم و انگار توی دیوارهای خونه پژواک میشن، بدون شنونده. من هنوز از شعر شروع میکنم، به فلسفه و هنر میرسم، میخوام از خاطرات رد شم اما تو رو اونجا میبینم، جا میمونم از رفتن.
کمالگرایی مثل زندانیه که دیوارهاش از باید ها ساخته شدن.
شباهت من و دیوارهای خانهام این است که هر دو، به ناچار، ایستادهایم.
Talking to some people is like punching a wall!
حرف زدن با بعضیا مثل مشت زدن تو دیواره!
اشک ریختم تا اینو فهمیدم:
« آنکه خواست ترکت کند ، از روزنه ی در راهی پیدا کرد و رفت . و آنکه خواست در کنار تو باقی بماند ، از دیوارهای بلند دروازه ای ساخت! »
دیوارهای اطرافم رو خودم ساختم ولی به اندازهای قوی نیستم که بتونم نابودشون کنم.
مَن أرَادَ هَجرَکَ رَأی مِنْ ثُقْب اِلبَاب مَخْرجًا
وَمَنْ اِبْتَغی قُرْبَکَ صَنْعَ مَنْ ألجُدْرانِ مَدْخَلًا...
آنکه خواست ترکت کند،
از روزنهی دَر راهی پیدا کرد و رفت
و آنکه خواست در کنار تو باقی بماند،
از دیوارهای بلند دروازهای ساخت
زنان اگر مجبور شوند، روی دیوارهای زندان، آسمان آبی را نقاشی خواهند کرد.
اگر پارچههای زخم بندی سوزانده شود، پارچههای بیشتری خواهند بافت.
اگر خرمنها نابود شوند، بذرهای بیشتری خواهند پاشید.
آنجا که دری نیست، زنان در خواهند ساخت و آن را باز خواهند کرد و از آن عبور خواهند کرد و به راههای جدید و زندگیهای جدید گام خواهند نهاد.
.کلاریسا پینکولا استس
. زنانی که با گرگها میدَوند