کنار هم که بودیم حرفهامون تمومی نداشت؛ از شعر و کتاب شروع میکردیم، میرسیدیم به فلسفه و عرفان، از موسیقی و هنر آسمون ریسمون میبافتیم، میرسیدیم به تحلیل تاریخ، گاهی بیهوا میرفتیم سراغ مرور خاطرات کودکی و آدمهایی که یه جایی توی گذشته جا موندن. حرفهامون مثل رود جاری بود؛ بیتوقف، بیقید، بیدغدغهی زمان. گاهی با یک جملهی ساده، ساعتها گرم صحبت میشدیم، گاهی یک نگاه کافی بود تا فکر هم رو بخونیم. الان اما همهی حرفها سنگینی میکنه روی دلم، تکرارشون میکنم و انگار توی دیوارهای خونه پژواک میشن، بدون شنونده. من هنوز از شعر شروع میکنم، به فلسفه و هنر میرسم، میخوام از خاطرات رد شم اما تو رو اونجا میبینم، جا میمونم از رفتن.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ریسمون
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
یک جملهای که در چندسال اخیر به ادبیاتم اضافه شد “دوست ندارم در موردش حرف بزنم” بوده.
جملهی کاربردی و صادقانهای هست.
بهتر از صد تا دروغ و توجیه و آسمون ریسمون. بهتون توصیه میکنم.
I respect someone who doesn't make strings and easily says "I miss you". Talkative, mature and worthy of friendship
کسی که آسمون ریسمون نمیبافه و راحت میگه «من ازت دلخورم» خیلی برام محترمه. اهل گفتگو، بالغ و لایق دوستی.
وقتی دلم گرفته برام اسمون ریسمون نباف !
جوک نگو !
فیلسوف نشو !
فقط دستمو بکش و بغلم کن !
وقتی دلم گرفته برام اسمون ریسمون نباف !
جوک نگو !
فیلسوف نشو !
فقط دستمو بکش و بغلم کن