تک تک کلمات فروغ فرخزاد رو میشه با تموم وجود حس کنی:
در برابر بیمهری آدمها هیچ نمیگویم. سکوت و سکوت و سکوت.
انگار که لال شده باشم؛ شاید هم کور و کر. دیگر نه انرژی توضیح دادن دارم و نه حتی حوصله اش را، میدانی؟
دیر دریافتم که مسئول طرز فکر آدمها نیستم. بگذار هر که هرچه خواست بگوید!
چه اهمیتی دارد؟
من در لاک خود راحت ترم.
آن جا میشود آرام و بیدغدغه زندگی کرد!
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی دریافتم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
فروغ فرخزاد :
وقتی که زندگی من هیچ چیز نبود هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری،دریافتم باید باید باید دیوانه وار دوست بدارم کسی را که مثل هیچکس نیست.️
✿ کپشن خاص ✿
این را دیگر همه ی مردمانِ حاضر در اقلیمِ اطرافم میدانند که هر چند صباح یکبار ، بقچه ام را می اندازم گَلَم و با بغلی از کاغذ باطله راه می افتم میروم پشتِ هیچستان ! همانجا که سهراب بود …
تا شاید بتوانم دور از معاشرت و همهمه ی آدمها ، کمی از خودم را پیدا کنم ! چرا که من میدانم ، هرکجا ازدحام باشد ، صدایِ نور ، عطر آب ، سایه ی گنجشکها و رقص شمعدانی و دستِ خدا … گم میشوند !
در سکوت و غیبت از میانِ مردم است که تو میتوانی بیشتر آسمان را تماشا کنی و صفحات میان کتابت را ببوسی و یک تسبیح برداری و ذکر بگیری که “ چرا هستم !؟ “ و “ آخرین کار پیش از مرگم چه باید باشد ؟ “
و این بار دست از پا دراز تر برگشته ام !
شاید خیال کنید با طوماری حدیث و پند و نصیحت میخواهم آن ته مانده حوصله تان را بجَوَم و از آنچه فهمیده ام بگویم ! نه !
من دریافتم … به خوبی دریافتم …
نه آنقدر بزرگ هیبتم که جهان بی من بخشکد و مردم در نبودم تلف شوند یا در خاطرشان بمانم !
نه آنقدر ناچیزم که نشود لکه ای ، جوهری نور از حضورم بیوفتد روی زمین و جوانه شود ..
دریافتم آدمی همواره چیزی میانِ خوف و رجا بوده ! چیزی بینِ هیچ چیز و همه چیز بودن ! …
دریافتم که باید ما بقیِ ایامِ پیش رویم را به شنیدن بگذرانم … و بپذیرم من از دانستنی ها ، اندکی میدانم !
آن هم این است که :
“ هیچ چیز نمیدانم “
#میم_سادات_هاشمی
دیر فهمیدم که من مسئول طرز فکر آدمها نیستم
تازگی ها در برابر بی مهری آدم ها هیچ نمی گویم سکوت و سکوت و سکوت...
انگار که لال شده باشم؛
شاید هم کور و کر!
دیگر نه انرژی توضیح دادن دارم
و نه حتی حوصله اش را
می دانی؟
دیر دریافتم که مسئول طرز فکر آدم ها نیستم
بگذار هرکه هرچه خواست بگوید
واقعا چه اهمیتی دارد؟
من در لاک خود راحت ترم
آن جا می شود آرام و بی دغدغه زندگی کرد
#فروغ_فرخزاد.
✿ کپشن خاص ✿
- از امروز تمرین سکوت کنیم
ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﺼﻒِ ﺣﮑﻤﺖ ﺍﺳﺖ..
ﺗﻌﻘﯿﺐ ﻧﮑﺮﺩﻥِ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ، ﻧﺼﻒِ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﺳﺖ..
ﻣﺪﺍﺧﻠﻪ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﮐﺎﺭِ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ، ﻧﺼﻒِ ﺍﺩﺏ ﺍﺳﺖ..
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ؛
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻗﻮﯼ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ،ﮐﻤﺘﺮ ﺯﻭﺭ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ.
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ؛ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲِ ﺑﺎﻻﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ..
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺁﺭﺍﻡ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ، ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺶ ﻧﻔﻮﺫ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ..
و ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ،
ﺑﻘﯿﻪ ﺭﺍ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺗﺮ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺍﺷت!
-بیایید خودمان را دوست بداریم-
✿ کپشن خاص ✿
وقتی که زندگیِ من ،
هیچ چیز نبود ...
هیچ چیز به جز ،
تیک تاکِ ساعت دیواری ...!
دریافتم ؛
باید ...
باید ...
باید ...
دیوانه وار دوست بدارم ،
کسی را که مثل هیچکس نیست !
#فروغ_فرخزاد
I ʜᴀᴠᴇ ғᴏᴜɴᴅ ᴛʜᴀᴛ ɪғ ʏᴏᴜ ʟᴏᴠᴇ ʟɪғᴇ, ʟɪғᴇ ᴡɪʟʟ ʟᴏᴠᴇ ʏᴏᴜ ʙᴀᴄᴋ
من دریافتم که اگر زندگی رو دوست داشته باشی زندگی هم تو رو دوست خواهد داشت
♡
ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩﻥ
ﻧﺼﻒ ﺣﮑﻤﺖ ﺍﺳﺖ .
ﺗﻌﻘﯿﺐ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ، ﻧﺼﻒ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﺳﺖ .
ﻣﺪﺍﺧﻠﻪ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ، ﻧﺼﻒ ﺍﺩﺏ ﺍﺳﺖ .
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ :
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻗﻮﯼ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ؛ ﮐﻤﺘﺮ ﺯﻭﺭ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ .
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺑﺎﻻﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ .
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺁﺭﺍﻡ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ، ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺶ ﻧﻔﻮﺫ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ .
و ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ،
ﺑﻘﯿﻪ ﺭﺍ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺗﺮ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺍﺷﺖ !......
بیایید خودمان را دوست بداریم.
✨در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها،که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها،که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم،کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهد "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...✨
جوانی به حکیمی گفت: «وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند.»
حکیم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟»
جوان گفت: «آری.»
حکیم گفت: «اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند.»
جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی میگویی؟»
حکیم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟»
جوان گفت: «آری.»
حکیم گفت: «مراقب چشمانت باش.»